درحالیکه به روزهای پایانی سال و نوروز نزدیک میشویم، خیابانها مملو از ازدحام جمعیتی است که فقط تماشاگر ویترین مغازهها هستند.
به گزارش مرور نیوز، همین چند هفته پیش بود که پایان دوسالگی ویروس منحوس کرونا را به یکدیگر تبریک میگفتیم. دوسالی که اسفندماهش بوی بهار نمیداد و سایه ترس از کرونا بر تمامی خیابانهای شهر سایه گسترده بود.
اسفندماههای کرونایی که شب عید را به دلیل کسادی برای کاسبان زهر کرده بود و متهم ردیف اول آن قدم ویروس ناخوانده کرونا بود. کرونایی که با جهشهای متوالیاش دنیا را میزبان سویههای جدید میکرد. سویههایی که اگرچه هرکدام رنگ و لعاب و شدت متفاوت از یکدیگر داشتند اما وجه مشترک همهشان صفت بیرحمی بود که نفسها را میگرفت.
با هر نفسی که بند میآمد یا کودکی یتیم میشد یا مادر و پدری داغدار فرزند خویش و یا همسری شریک سالها زندگیاش را ازدستداده و قربانی کرونا شده بود.
سهم مردم سرزمینم از سبزی بهار و شکفتن شکوفهها، سیاهپوشی و شیون و ضجه و فقدان بود؛ اما در این میان آنچه حکم شوری و تیزی نمک روی این زخمها را داشت وداع و به خاک سپردن غریبانه عزیزان و گذران روزهایی بود که باید بهتنهایی بار سنگین سوگ را کنج عزلت به دوش میکشیدی.
اما آدمیزاد است دیگر، ناگزیر است به نسیان و فراموشی و تن دادن به تقدیری که برای مقدر شده است.
حالا دیگر امسال با رواج واکسیناسیون اسفندماه، بوی بهار به تمام خانهها و خیابانهای شهر نوید طراوت و شادابی و حیات میدهد. کرونا برای مردم عادی شده و همه خیابانها مملو از جمعیتی است که تنها دغدغهشان خانهتکانی و نونوار کردن و خرید شب عید است. در این میان عدهای هم خسته از خانهنشینیهای سالهای گذشته چمدانهایشان را برای سفر بستهاند و برای رسیدن آخرین روز کاری از اسفند ۱۴۰۰ لحظهشماری میکنند تا هرچه زودتر عازم جادهها شوند.
کاهش قدرت خرید مردم برای خرید شب عید
اگرچه این روزها شهر از شلوغی جمعیت به سیاهی میزند و تجمع و تردد بیشازحد ماشینها خیابانها را آبستن درد ترافیک کرده است؛ اما وقتی به سراغ کسبه میروم و از دخل شب عیدشان بعد از دوسال کسادی و تعطیلی سؤال میکنم میگویند: قدرت خرید مردم بهشدت پایین است و افزایش قیمتهای شب عید و تورمهای سنگین آنان جتی برای مایحتاج نوروز هم با چالش مواجه کرده است.
برای بررسی میدانی وضعیت خریدهای شب عید با مترو به بازار ۱۵ خرداد میروم. بهرسم سالهای دورتر و بدون کرونا شلوغی و ازدحام در خطوط مترو آزاردهنده است و انگار مقصد همه مسافران به بازار ختم میشود. برای آنکه بتوانم سوار قطار شوم مجبورم تأملکنم تا چند قطار برود و جمعیت کمتر شود اما این کاری بیهوده است که تنها افسار گذر زمان را از دستم میگیرد؛ چراکه حتی جای سوزن انداختن هم در هیچ قطاری وجود ندارد.
به هر ترتیبی شده به امید اینکه سه دُز واکسن کرونا زدهام و چندلایه ماسک روی صورت دارم خودم را در میان انبوه جمعیت قطاری که به سمت بازار میرود جا میدهم و تا ایستگاه مقصد هم به دلیل کمبود هوا و فضا اجازه کوچکترین جابهجایی را هم ندارم.
با هر مکافاتی بود به مقصد میرسم؛ پلهبرقیهای مترو برخلاف اغلب اوقات که خراب است این بار فعال است و هر پله بیشتر از توانش وزن افراد را تحمل میکند.
از مترو که خارج میشوم بساط دستفروشهای اول بازار در سیل جمعیت گمشده است؛ چشمی میچرخانم و خودم را به یکی از دستفروشان که سرش خلوت شده است میرسانم و از او در مورد فروش روزانهاش در این ایام سؤال میکنم.
اولویت مردم جامعه برای خریدهای شب عید چیست؟
امیر میگوید: دیروز از صبح اینجا بساط کردم و حوالی ساعت ۱ بعدازظهر تازه دشت کردم. دوسال گذشته که هیچ! وضع همهمان به خاطر کرونا مشخص بود؛ اما امسال واقعاً وضعیت خرابشده مردم بدون ترس از کرونا از خانههایشان برای خرید خارجشدهاند، اما این جمعیت خریدار نیستند و فقط برای تماشا به خیابان آمدهاند. البته اگر هم بخواهند خرید کنند اولویتشان لباس نیست برای خوردوخوراک هزینه میکنند.
پیام دستفروش دیگری که در کنار ما به صحبتهای امیر گوش میکرد به بساط شلوار بیشرویش که روی زمین پهن است اشاره میکند و میگوید: امسال شلوارها را گران خریدم و یک مقدار سود برای فروش در نظر گرفتم اما وقتی بساط کردم و دیدم مشتری قیمت را میپرسد و میرود با خودم گفتم سود کمتری را روی جنس بکشم اما بازهم وضعیت تعریفی ندارد. مشتری هم حق دارد، دخلوخرج باهم جور نیست و خانوادهها خریدها را به نسبت اهمیتی که برایشان دارد اولویتبندی میکنند.
از بساط دستفروشها دور میشوم و به مغازه آجیلفروشی بزرگی که خالی از جمعیت نیست میروم. پسته شور ۳۴۰، بادامهندی ۴۵۰ و تخمهژاپنی ۱۵۰ هزار تومان اینها قیمتهایی است که روی ظروف محتوی انواع خشکبار درجشده است. تا جایی که ذهنم یاری میکند و به خاطر میآورم سال گذشته قیمت پسته شور با بهترین کیفیت حدود ۱۵۰ هزار تومان بود اما امروز باید آن را باکیفیت متوسط و افزایش قیمت دو برابری خریداری کنیم؛ تازه اگر وسعمان برسد!
حواسم به مشتریانی است که بعد از پرسوجو از قیمتها دستخالی از مغازه خارج میشوند و یا به تهیه مقدار خیلی اندک از خشکبار اکتفا میکنند؛ اما به جرات میتوان گفت غالب جمعیت بازار حتی وارد مغازه هم نمیشوند، فقط اندکی در مقابل در ورودی و از پشت شیشه قیمتها را رصد میکنند و دور میشوند.
تاجایی که چشم کار میکند سیاهی جمعیت تنیده در هم است و هیچ تصویری از انتهای بازار و ویترین مغازهها به چشم نمیخورد. جمعیتی که اغلب دستخالی میآیند و دستخالی هم برمیگردند و در میان تنها توقفگاهشان که در آن مدت زمانی طولانی میگذرانند مغازههای اغذیهفروشی است.
هرساله با نزدیک شدن به ایام نوروز برای چندمین مرتبه در سال قیمتها افزایش پیدا میکند و این امر به دنبال افزایش تقاضا برای خرید کالاها، قیمت برخی از کالاهایی که بیشتر موردتوجه مردم هستند افزایش پیدا میکند این در حالی است که نباید فراموش کرد که رشد تصاعدی قیمتها میتواند اثرهای جبرانناپذیری درروند بازار داشته باشد.
کالاهایی که مردم در آستانه نوروز خریداری میکنند ازجمله کالاهای اساسی برای معیشت است؛ از اینرو لزوم نظارت بر کاهش قیمت اینگونه کالاها ازآنجهت دارای اهمیت است که امکان افزایش قیمتهای ناگهانی ازاینگونه کالاها گرفته شود.
و در پایان گفتنی است آنچه از این گزارش و مشاهده میدانی برمیآید، این است که بعد از دوسال نوروز خاکستری امسال مردم ترجیح دادهاند تنها خریدهای ضروری داشته باشند و همین امر سبب شده بازار پوشاک و کیف و کفش و لوازمخانگی که سالها و در ایام نزدیک به نوروز رونقی چشمگیر داشت رنگ کسادی به خود بگیرد.
حال میطلبد در چنین شرایطی که به دلیل فشار تورم و افزایش قیمتها و حقوقهای ناکافی کمر مردم زیر بار مشکلات میشکند و جوانان از ادامه زندگی با این رویه ناامید میشوند؛ مسئولان کمی برای بهبود زندگی مردم کمی تفکر و تلاش کنند.