ترامپ و تاکتیک چانه زنی هایش در مناسبات جهانی

دونال ترامپ در کسوت رئیس جمهور جدید آمریکا می تواند با استفاده از روحیه معامله گری خود در شکل مناسبات جهانی بدون تغییر در بن مایه های سیاست آمریکا در نظام بین المللی تغییراتی ایجاد کند.

به گزارش گروه سیاسی مرور نیوز، وضعیت سوریه در بیش از پنج سال گذشته از متغیرهای بسیاری تاثیر پذیرفته است. این کشور مورد هجمه بسیاری از سیاست‌های و کارشکنی‌های داخلی و خارجی قرار گرفت. شاید سخن به گزافه نباشد اگر بگوییم رهبر اپوزیسیون و مخالفان مسلح سوریه آمریکا باشد. این کشور به دلیل هم پیمانی و قدرت نفوذی که بر ترکیه و عربستان دارد می‌توانست مانع نقش آفرینی و کمک‌های نظامی و سیاسی آن‌ها به تروریست‌ها و مخالفان داخلی در سوریه شود. اما چندان عجیب و دور از ذهن نبود که کاخ سفید در نظر داشت با برهم زدن نظم سوریه، ضمن ایجاد امنیتی پایدار در مرزهای رژیم صهیونیستی، این کشور را تبدیل به لقمه‌های کوچکی برای هضم در سیاست‌های آمریکا کند.

در این راستا بازیگری ترکیه و عربستان در میدان ایالات متحده هم از روی خیال خام سیاستمداران این کشورها بود. اردوغان گمان می‌کرد واشنگتن اجازه می‌دهد با حضور در مناطق شمالی و کردنشین سوریه، در کنار از بین بردن تهدیدات امنیتی از سوی گروه پ.ک.ک، بخشی از طرح نوعثمانی گری خود را محقق سازد. اما زمان نشان داد آمریکایی ترجیح می‌دهند با کارت کردی بازی کنند و از آنجا که خود تمایلی به اعزام نیروی پیاده نظام به بحران سوریه نداشتند، کردها با اتحادی که در مناطق کردنشین با اعراب به وجود آورده بودند، نقش نیروی زمینی ایالات متحده را بازی کنند.

از سوی دیگر پترودلارهای عربستان باید به هر نحوی به نظام بین الملل باز می‌گشت و آمریکا که زمانی خریدار نفت 105 دلاری خاورمیانه بود باید ضررش را به نوعی جبران می‌کرد. تقویت تروریست هایی که در واقع عمال آمریکایی به شمار می‌رفتند و تصمیم ریاض به خرید جنگ افزارهای جدید بخشی از این نقشه بود.

در این فضا ایالات متحده با هدایت از پشت پرده، صرفا رهبری ائتلاف بی مسما بین‌المللی ضد داعش را با حضور اسمی 60 کشور به عهده گرفت تا در نزد افکار عمومی جهان بهانه‌ای برای مداخله در خاورمیانه داشته باشد و بتواند خود را مدافع ملت‌های درگیر جنگ نشان دهد.

این تحولات تماما در دوران حکومت باراک اوباما روی داد. مردی از حزب دموکرات که انتظار می‌رفت رویکردی متفاوت با جرج بوش پسر در پیش بگیرد. بوش به عنوان نامزد حزب جمهور خواه روی کار آمد و در دوره هشت ساله ریاستش از همان ابزارهایی برای پیشبرد اهداف آمریکا استفاده کرد که از جمهوری خواهان انتظار می‌رفت: جنگ.

اما اوباما نیز جای در پای بوش گذاشت و حتی تلاش کرد این جا پا را بزرگ‌تر نیز کند. مداخلات نظامی او اگرچه به اندازه تجاوز به افغانستان و عراق بزرگنمایی نشد اما کمتر از دوران بوش نبود. حمله به لیبی، ایجاد ائتلاف بین‌المللی ضد داعش برای مداخله نظامی در سوریه و عراق، حمایت از جنگ در یمن و آتش افروزی در مرزهای کناری اروپا یعنی اوکراین تنها بخشی از سریال نظامی‌گری اوباما است.

بر این اساس نباید انتظار داشت به قدرت رسیدن ترامپ چیزی را عوض می‌کند. روسای جمهوری آمریکا نقش چندانی در سیاست خارجی ندارند. آن‌ها تنها می‌توانند تاکتیک‌ها را تغییر دهند که البته اوباما نشان داد در این مورد هم چنین رویه‌ای ندارد. تداوم مسیر اقتصادی، نظامی و سیاسی ایالات‌متحده و نظارت بر پیگیری همان خط، تنها کاری است که رئیس جمهور می‌کند. او باید مانع قد برافشاندن کشوری در مقابل مطامع کاخ سفید شود.

با این حال ترامپ به دلیل روحیه معامله گری که دارد می‌تواند بر شکل مناسبات جهان تأثیراتی بگذارد و این شاید بهترین تاکتیک وی در برخورد با مسائل نظام بین الملل است. در این رابطه بحران سوریه و متحدان آمریکا در دامن زدن به این جنگ، می توانند امیدوار باشند که میز مذاکرات صلح سوریه مجددا رونق گیرد. هرچند که در نهایت مذاکرات نیز وابسته به تحولات میدانی است. اما آمریکا در صورت تصمیم به بده بستان های سیاسی با روسیه، می تواند میدان جنگ در سوریه را به شکل دیگری رقم بزند.

نکته حائز اهمیت این است که شخص اردوغان نیز از روی کار آمدن ترامپ خشنود است و امید دارد تا در مسائل منطقه بتواند با وی به نتایجی برسد که با اوباما نرسید.