حجتالاسلام محسن قرائتی معلم قرآن، از پدران و مادران خواست تا درصورت امکان روزی ۱۰ دقیقه برای فرزندان و اعضای خانواده مطالبی را از روی تفسیر قرآن بخوانند.
به گزارش مرور نیوز، حجت الاسلام محسن قرائتی امروز -شنبه ۱۹ اسفند- در مراسم رونمایی از صد و پنجاهمین نشریه قرآنی رایحه ویژه نامه استاد و مفسر قرآن کریم گفت: جلسات ۱۰ دقیقه ای با خانواده بگذارید و یک تفسیر ساده مثل تفسیر نمونه را برای آنان بخوانید. همه باید تفسیر قرآن را بفهمند ولی بیشتر تفسیرها به صورت تخصصی نوشته می شود. تفسیر را در خانه ترویج کنید و برای فرزندانتان سوره های کوچک را بخوانید.
وی با بیان این که «حق قرآن را ادا نکرده ایم» اظهار داشت: من خانه مراجع رفتم و از آنان خواستم تا توجه بیشتری به تفسیر قرآن داشته باشند و در بیشتر بیت مراجع به سخنرانی پرداختم. حتی به محضر رهبر معظم انقلاب رسیدم و از ایشان درخواست کردم که به من گفتند پنج دقیقه صحبت کن ولی وقتی به رهبر انقلاب گفتم، فرمود «شما ۴۰ دقیقه وقت درس مرا صحبت کن».
بیانات رهبر معظم انقلاب در ابتدای درس خارج فقه و پس از سخنان حجت الاسلام قرائتی در ۲۸ فروردین ۱۳۹۷
رئیس ستاد ا قامه نماز افزود: ما قرآن را علم نمی دانیم درحالی که امام رضا (ع) فرمود اگر علم می خواهید در قرآن است. باید برای قرآن نهضتی ایجاد کرد و هر کدام از شما می توانید یک جلسه قرائت راه بیاندازید ولی فقط به الفاظ بسنده نکنید و لازم است که در تفسیر قرآن هم کار کنید.
وی با اشاره به تالیفات خود در زمینه تفسیر قرآن گفت: من از نظر علمی شاگرد آیت الله مکارم شیرازی هستم و نکات بسیاری در تفسیر نمونه وجود دارد که در تفسیر نور نیست.
قرائتی از برگزارکنندگان این مراسم تشکر و به این فراز از دعای کمیل اشاره کرد که می فرماید «کم من ثناء جمیل لست اهلا له نشرته؛ خدایا! چه بسیار ستایش نیکویی که شایسته آن نبودم و تو در میان مردم پخش کردی»
حسن مسلمی نائینی رئیس جهاد دانشگاهی هم گفت: آقای قرائتی بیش از ۵۰ سال است که با جدیت و پشتکار در مورد قرآن تلاش کرده و در مسائلی مانند زکات و نماز نیز فعالیت های فراوانی داشته است.
وی افزود: آقای قرائتی همیشه به دنبال جوانان بودند و نمی نشستند تا دیگران به سراغش بیایند. در واقع مثل پیامبر(ص) که در روایتی از حضرت علی (ع) نقل شده که رسول خدا (ص) «طبیب دوّار» بودند؛ یعنی پزشکی که به دنبال بیماران بودند.
مسلمی نائینی با اشاره به تالیفات حجتالاسلام قرائتی به ویژه تفسیر نور گفت: بهترین اثر وی در کشورهای مختلف از اروپا و آسیا گرفته تا آفریقا منتشر شده است.
وی با اشاره به فعالیت های قرائتی در چهار دهه بعد از انقلاب گفت: ایشان در دوران دفاع مقدس برنامههای مختلفی داشتند. مثلا بعد از کربلای پنج که مجروح شده بودم و مرا به بیمارستان نمازی شیراز برده بودند، یک روز حاج آقا را دیدم که به عیادت مجروحان آمده بودند.
رشید جعفرپور معاون فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری گفت: حجت الاسلام قرائتی، هم یک معلم برای عموم مردم است و از طرف دیگر استادی برای افراد خاص و تحصیلکرده هستند.
وی افزود: آقای قرائتی یک مدیر تراز انقلاب اسلامی و الگویی برای مدیران هستند که تمام وجود خود را برای ترویج معارف قرآن و انقلاب صرف کردند.
حجت الاسلام سید مصطفی حسینی دبیر شورای توسعه فرهنگ قرآنی نیز با اشاره به روش تبلیغ حجت الاسلام قرائتی برای نشر معارف دینی که به روش چهره به چهره معروف است، اظهار داشت: حاج آقای قرائتی یک شب ساعت ۱۰ و نیم تماس گرفتند و پیگیر کاری بودند و من که جای فرزند حاج آقا بودم از این همه انرژی و نشاط برای ترویج امر قرآن تعجب کردم. چون وقتی به آقای قرائتی گفتم فردا پیگیری می کنم، گفتند نیم ساعت بعد تماس می گیرم و نتیجه را می خواهم
حجت الاسلام علی تقی زاده رئیس سازمان دارالقرآن الکریم با اشاره به آیه ۷۹ آل عمران از آقای قرائتی به عنوان یک انسان ربانی یاد کرد که دیدن وی هر انسانی را به یاد خدا می اندازد.
جلیل بیت مشعلی مدیر عامل خبرگزاری بین المللی قرآنی ایکنا هم گزارشی از عملکرد این رسانه در اهتمام به انتشار اخبار قرآنی ارائه کرد و گفت: این خبرگزاری تاکنون ۱۵۰ ویژه نامه با عنوان رایحه منتشر کرده است که در هر شماره ویژگی های یکی از شخصیت های قرآنی مورد بررسی قرار گرفته و شماره صد و پنجاهم به حجت الاسلام قرائتی اختصاص دارد و مصاحبه ها و گزارش هایی در این زمینه منتشر شده است.
در این مراسم از شماره اخیر رایحه رونمایی شد.
زندگینامه حجت الاسلام قرائتی از زبان خودش
اینجانب محسن قرائتی فرزند علینقی، در سال ۱۳۲۴ هجری در کاشان بدنیا آمدم. مرحوم جدم، در زمان رضاخان که با تمام قدرت با اسلام و مظاهر آن مبارزه میشد، جلسات قرآن را در خانه های مردم کاشان تشکیل میداد و بخشی از عمر خود را در این راه صرف نمود. لذا فامیل ما قرائتی شد.
پس از او، مرحوم پدرم با تشکیل این جلسات در خانه ها، مساجد و تکایا راه پدرش را ادامه داد و به استاد قرائت قرآن معروف شد. آن مرحوم از بازاریانی بود که حدود ۴۰ سال با شنیدن صدای اذان، مغازه خود را میبست و به سوی مسجد و نماز اول وقت میشتافت؛ او برای دیگران الگو شده بود و در عوض خداوند به او روحی مطمئن و حکمت و عرفان جوشیده از درون عطا فرموده بود. چیزی که ذهن و فکر او را مشغول میکرد، این بود که تا حدود سن ۴۰ سالگی صاحب فرزندی نشده بود تا این که با همه مشکلات موجود در آن زمان، با عنایت و لطف خداوند بزرگ، موفق به زیارت خانه خدا و اعمال حج گردید.
شاید بتوان گفت این هم در شرایط موجود زندگیاش، اجری از جانب پروردگارش نسبت به تلاش و کوششهای قرآنی و دینیاش بود. او در همان سفر در کنار خانه خدا چنین دعا میکند: ای خدایی که فرموده ای: «ادعونی استجب لکم» (بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را»! ای خالق یکتا! فرزندی به من عطا فرما که مبلغ قرآن و دین تو باشد. این دعا به اجابت رسید و خداوند او را صاحب فرزندانی نمود که برخی از آنان به لباس مقدس روحانیت در آمدند.
گفتنی است که من در سنین نوجوانی که شناخت و اطلاعات کافی نداشتم با پیشنهاد مرحوم پدرم برای ورود به حوزه، موافق نبودم ولی با اصرار و تشویق او در سن ۱۴ سالگی وارد حوزه شدم. یک سال در کاشان زیر نظر استاد آیت الله صبوری دامت برکاته مشغول درس شدم. هر شب نیز به طور مرتب در جلسه تفسیر قرآن مرحوم آیت الله حاج شیخ علی آقا نجفیقدس سره که بعد از نماز مغرب و عشا برقرار میشد، شرکت میکردم. این جلسه دل مرا به تفسیر قرآن جذب نمود. از آن زمان به بعد با قرآن انس پیدا کردم و تا به حال الحمدلله ادامه دارد.
با اطمینان میگویم که بیشترین مطالعه من درباره قرآن و تفسیر بوده و چون قرآن و کلام خدا نور است، تا به حال در راه تبلیغ درمانده نشده ام. حتی زمانی هم که برای ادامه تحصیل وارد حوزه علمیه قم شدم، در کنار (لمعه) کتاب درسی رسمی حوزه، تفسیر «مجمع البیان» را با برخی از دوستان، مطالعه و مباحثه میکردم. همین که دروس سطح و مقداری از درس خارج را در حوزه گذراندم، به فکر افتادم که خلاصه مطالعات و مباحثات تفسیری خود را یادداشت کنم و این کار را تا پایان چند جزء ادامه دادم.
در آن ایام شنیدم که آیت الله مکارم شیرازی دامت برکاته با جمعی از فضلا تصمیم دارند تفسیر بنویسند. من نوشته های تفسیری خود را ارائه دادم و ایشان هم پسندیده و من به جمع آنان پیوستم. حدود ۱۵ سال طول کشید تا تفسیر نمونه در ۲۷ جلد به اتمام رسید و تا به حال بارها تجدید چاپ و به چند زبان ترجمه شده است. تقریبا نیمی از تفسیر نمونه تمام شده بود که انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) به پیروزی رسید و من به پیشنهاد علامه شهید مرتضی مطهریقدس سره و مؤافقت امام خمینی (ره ) برای اجرای برنامه درس هایی از قرآن، به تلویزیون رفتم.
در این بین به فکر افتادم درس تفسیری را در سطح فهم عموم شروع کنم. برای این کار با گرفتن دو همکار، علاوه بر تفسیر نمونه، از ۱۰ تفسیر دیگر یادداشت برداری کردیم و برنامه تفسیر خود را با عنوان «آینه وحی» در رادیو آغاز کرده و تاکنون پیش رفته ام. بارها از طرف دوستان و دیگران، پیشنهاد شد که آنچه را در رادیو میگویم، به صورت کتاب منتشر کرده و در دسترس عموم به خصوص عزیزان فرهنگی قرار دهم. با این تصمیم و نیت چند جزء از یادداشتهای تفسیری خود را در حضور دو نفر از فقهای قرآن شناس و محقق که از اساتید حوزه علمیه قم هستند خواندم و با تأیید و اصلاح آن دو بزرگوار، به سبک و برداشتهای تفسیری خود اطمینان بیشتری پیدا کردم.
پس از آن چند نفر از فضلا کار بازنویسی و تدوین آن را انجام دادند و تحت عنوان «تفسیر نور» منتشر گردید. این تفسیر دارای امتیازاتی است، که در مقدمه جلد اول ذکر شده است. برگردم به گذشته خود. سال دوم طلبگی به قم آمده، در مدرسه مرحوم آیتالله العظمی گلپایگانی قدس سره و مدرسه خان مشغول به تحصیل شدم. سپس برای ادامه تحصیل به نجف اشرف هجرت کرده، رسائل و مکاسب را در آن جا به پایان رساندم و دوباره به قم مراجعت کردم. پس از امتحان کفایه، چند سالی هم در درس خارج شرکت کرده و در مجموع ۱۶ سال در کاشان، قم، مشهد و نجف بودم تا درسهای سطح حوزه را تمام کردم.
همواره در این اندیشه بودم که قرآن و اسلام برای همه اصناف و طبقات مردم است و کودکان و نوجوانان هم از همین مردماند. ما پزشک اطفال داریم ولی روحانی اطفال نداریم، لذا تصمیم گرفتم در این راه به قصد خدمت به نسل جوان و آینده سازان، اسلام و معارف قرآنی را با زبان ساده و روان به آنها منتقل نمایم. از این رو به کاشان برگشتم و ضمن دعوت نوجوانان، برنامه تبلیغی خود را با حضور هفت نفر آغاز کردم و به علت علاقه و استقبال نوجوانان، کلاسها را ادامه دادم، هر هفته از قم به کاشان میرفتم؛ با این اندیشه که قرآن ده ها داستان و قصه دارد و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با همین داستانها، سلمان و ابوذرها را تربیت فرموده، کلاسم را با تلفیقی از اصول عقاید، احکام و داستانهای قرآنی اداره کردم و به ارائه مطالب زنده و تازه روی تخته سیاه پرداختم.
نحوه کلاسداری و قدرت تشبیه و تمثیل من، به جذابیت جلسات و استقبال از آنها، به شکل چشمگیری افزود. جلسات کاشان، چند سال ادامه داشت و برکاتی را نیز به همراه داشت. البته چون این کار بیسابقه بود که یک روحانی به جای منبر پای تخته سیاه برود و برای کودکان و نوجوانان جلسه و کلاس داشته باشد؛ گاهی مورد بیمهری برخی افراد قرار میگرفتم، ولی چون به کار خود اعتقاد و ایمان داشتم، در طول این مدت آنی نسبت به کار خود با شک و تردید نگاه نکردم، به صورتی که الان هم اگر بخواهم آن را از ابتدا شروع کنم، از همان جای قبلی، آغاز خواهم کرد.
به دنبال جلسات کاشان، در قم نیز کار مشابهی را با جوانان و نوجوانان شروع کردم. در جلسات قم، فرزند آیتالله علی مشکینی شرکت میکرد و یادداشتهای کلاس را به اطلاع ایشان میرسانید. یک روز آن بزرگوار به کلاس درس آمد و از نزدیک اینجانب را مورد عنایت و تفقد قرار داده و فرمود: آقای قرائتی! حاضر هستی با من یک معامله کنی؟ ثواب جلساتی که شما برای نسل جوان دارید از من، و ثواب درسهایی که من در حوزه میدهم از شما و بعد هم در جلسه درس خود از کار و نحوه کلاس و روش جدید، تجلیل و تعریف نمودند.
گفتنی است که آن روزها ایشان برای حدود هزار طلبه، درس مکاسب و تفسیر میفرمودند و من برای ۲۰ جوان، جلسه اصول عقاید داشتم. بعد از این برخورد، به کار و راهی که انتخاب کرده بودم، عشق و علاقه بیشتری پیدا کردم و بعد از آن هم گروه گروه طلبه ها آمدند تا از نزدیک روش کلاسداری مرا مشاهده کنند.
با این گونه تشویق ها و استقبال ها به ذوق آمده و تصمیم گرفتم مطالب را دسته بندی، منظم و یاداشت کنم. البته در زمان طاغوت هم از طرف تلویزیون به پیشنهاد بعضی، مرا برای اجرای برنامه و کلاس دعوت کردند، ولی به دلیل این که نخواستم بازوی دستگاه طاغوت باشم، قبول نکردم. به علت عشق زیادی که به کار داشتم، تقریبا به تمام شهرهای ایران مسافرت نموده، کلاسی برقرار میکردم.
در اوائل کار به جلسات دبیران تعلیمات دینی راه یافتم. در یکی از سمینارها که مقام معظم رهبری دامت برکاته و شهید دکتر بهشتیقدس سره تشریف داشتند، در آن جلسه برنامه اجرا کردم و از طرف مقام معظم رهبری دامت برکاته مورد تفقد قرار گرفتم. ایشان مرا به منزل خود دعوت کردند و بعد از تشویق، مسجد امام حسن علیه السلام را که در آن اقامه جماعت داشتند و آن روزها از مساجد فعال و موفق و مبارزپرور علیه طاغوت در مشهد بود، برای کلاسداری در اختیارم گذاشتند.
در سفر تبلیغی به اهواز هم، با علامه شهید مطهریقدس سره آشنا شدم. ایشان روش کلاسداری مرا دیده و بسیار پسندید. من از اول، معلم قرآن بودم و با روش جدیدی که داشتم، نسل نو را با قرآن آشنا میکردم. در زمانی که امام خمینی (ره) فریاد الهی – سیاسی خود را علیه طاغوت بلند کردند، من دروس مرحله اول حوزه را میخواندم و شرایط سنی لازم برای شرکت در بعضی از برنامه ها را نداشتم. البته در آن زمان به دیدار بعضی علمای زندانی و تبعیدی در محل زندان و تبعید میرفتم و در زمینه حمایتهای جانبی، اطلاع رسانی و تشویق مردم به مسائل انقلاب بیتأثیر نبودم.
در همان زمان، عوامل رژیم و ساواک، برای دستگیری من چندمرتبه شبانه به خانه پدرم در کاشان و منزل خودم در قم حمله ور گشتند ولی موفق نشدند. چند ماهی هم زندگی مخفی داشتم تا انقلاب اسلامی ایران با امدادهای الهی و رهبری حضرت امام خمینی و پشتیبانی ملت مؤمن و غیور و شجاع به پیروزی رسید و دوران جدیدی از فعالیتهای فرهنگی با احساس مسؤلیت بیشتری آغاز شد.
بعد از پیروزی انقلاب، با پیشنهاد علامه شهید مطهری و مؤافقت امام خمینی برای اجرای برنامه، به تلویزیون معرفی شدم، روزی که به آن تشکیلات وارد شدم، بیشتر کارکنان نمیدانستند، قبله کدام طرف است و… در آن جا با بهانه گیری و وسواس زیاد مرا آزمایش کردند و زمانی که در این جهت موفق یافتند، پیشنهاد کردند که بدون لباس روحانیت برنامه اجرا کنم و به طور علنی گفتند: ما به جز دو روحانی (حضرت امام و آیة الله طالقانی) به دیگران اجازه حضور در این تشکیلات را نمیدهیم.
من هم با این پیشنهاد موافقت نکرده و اعلام داشتم: برخورد شما را به اطلاع حضرت امام خواهم رساند. بعد از این اخطار، آنان قبول کردند که با لباس روحانی اجرای برنامه کنم. به هر حال سال هاست است که این برنامه تلویزیونی که از باقیات الصالحات علامه شهید مطهری و حمایتهای امام عزیز است، برگزار میشود و بر اساس نظرسنجیهای صدا و سیما از برنامه های مؤفق بوده است.
امام خمینی به واسطه همان برنامه تلویزیونی، به اینجانب لطف و عنایت خاصی داشت و هر بار که خدمت ایشان میرسیدم، مورد لطف و محبت ایشان قرار میگرفتم. برنامه درسهایی از قرآن که بنا بود از طرف مدیریت آن زمان تلویزیون تعطیل شود، ایشان به وسیله یکی از اعضای دفتر خود، به رئیس صدا و سیما اعلام فرمودند که این برنامه ها مفید بوده و باید باشد و چون من بابت اجرای برنامه ها حق الزحمه ای دریافت نمیکردم، آن امام بزرگوار چند بار مبلغ قابل توجهی برایم فرستاد که بخدمتشان شرفیاب شده و اعلام کردم من فعلاً نیاز ندارم ولی ایشان میفرمود: این از بیت المال نیست و نزد شما باشد و بعد از این آشنایی بود که آن رهبر فرزانه حکم نمایندگی خود را در سازمان نهضت سوادآموزی به من عطا فرمود.