ماجرای حنابندون همسر مدافع حرم برای شوهرش
ساک را که چیدم برایش حنا درست کردم، گفتم: «حمید! من نمی دونم تو کی میری و چه موقعی عملیات داری. می خوام مثل بچه های…
ساک را که چیدم برایش حنا درست کردم، گفتم: «حمید! من نمی دونم تو کی میری و چه موقعی عملیات داری. می خوام مثل بچه های…