در چند روز گذشته و با با بالا گرفتن موج خبری تایید نشده ای در مورد کمبود مواد غذایی، مردم دوباره از ترس وقوع قحطی به فروشگاه ها هجوم برده اند. با این حال روانشناسان معتقدند که این پدیده، نوعی واکنش طبیعی است که نشات گرفته از ضعف مدیریتی دولتمردان در اعتماد سازی برای مردم و البته تزریق شادی و امید در جامعه است.
به گزارش مرور نیوز، در طول چند ماهی که از آغاز کرونا در ایران می گذرد تاکنون چندین بار شاهد موج های خبری خاصی بوده ایم که مدعی بودند، کشور در آستانه قحطی ناشی از کمبود مواد اصلی مورد نیاز زندگی قرار گرفته است. در چند روز گذشته دوباره انتشار چنین اخباری باعث شد تا دوباره مردم هراس زده به فروشگاه ها هجوم ببرند و به نوعی فروشگاه ها را از کالاهای اساسی خالی کنند. با این وجود سید مجتبی حورایی به عنوان یک روانشناس معتقد است که اینها، همگی جنگ های روانی است که متاسفانه دولت نتوانسته با آنها مقابله کند.
الان چند روزی است که برای چندمین بار در سال جاری شاهد انتشار اخبار تایید نشده ای هستیم که حاکی از آن است که عنقریب کشور دچار بحران مواد غذایی و قحطی می شود. همین مساله نیز باعث شده تا دوباره شاهد هجوم مردم به سمت فروشگاه ها و مغازه های فروش مواد غذایی و کمبود بسیاری از ارقام این کالا باشیم. واقعا چه عاملی باعث می شود تا مردم تا این حد به شایعاتی اینچنینی اهمیت بدهند و نسبت به آن حساس باشند؟
بی شک این پدیده، ناشی از یک جنگ روانی تمام عیار است. در زمان کنونی یکسری از افرادی که اهداف خاصی را در داخل و یا خارج از کشور دنبال می کنند با کمک فضای مجازی شروع می کنند به شایعه سازی و انتشار گسترده آن در فضای مجازی. این اخبار و مطالب از آنجاییکه اکثرا با زندگی مردم ارتباط تنگاتنگی دارند ؛ به سرعت توسط بقیه کاربران دست به دست می شوند و در مدت کوتاهی همه گیر می شود. به طور مثال هر از چند گاهی شروع می کنند به پخش اخبار و مطالب ساختگی در مورد اینکه اقلام اساسی به زودی نایاب می شوند و مردم شهرهای بزرگ با قحطی مواجه خواهند شد. طبیعتا در چنین شرایطی مردمی که در طول چند ساله اخیر دروغ های فراوانی را از مسئولان شنیده اند و دیگر اعتمادی به آنها ندارند، به یکباره خودشان را در شرایط بن بستی می بینند که ممکن است هر لحظه خانواده اشان را تهدید کند. برای همین به جای اعتماد به نقش مدیریت دولتمردان کشور برای مهار بحران ها و تامین مایحتاج اساسی کشور، ترجیح می دهند خودشان دست به کار شوند و هر چه می توانند را بخرند و انبار کنند. استدلالشان هم این است که به این مسئولان نمی شود اعتماد کرد! نتیجه هم این می شود که شاهد هجوم مردم به فروشگاه ها و خالی کردن آنها از اقلام اساسی خواهیم بود.
ولی فکر نمی کنید این شایعه پراکنی ها و علاقه مردم ایران به قصه های به قول معروف "خاله زنکی " بیش از پیش در کالبد جامعه نهادینه شده است و به نوعی جزئی از فرهنگ مردم ما شده است؟
کاملا درست است. دلیلش نیز همانی بود که قبلا به آن اشاره کردم. یعنی بی اعتمادی مردم نسبت به مسئولان. چون در طول این سالها صداقت و خوش قولی از مسئولان و مجریان کشورشان ندیده اند.
روی دیگر این وضعیت می تواند این باشد که مردم ما از لحاظ روحی و روانی به شدت با بحران روبرو هستند. یعنی به نوعی می شود گفت که بخش زیادی از جامعه از انواع بیماری های روحی و روانی رنج می برند.شما هم با این نظریه موافقید؟
حتما همین طور است. البته این مساله عواقب ناگواری را هم برای جامعه ما به دنبال دارد. یعنی همانطور که بیماری جسمی می تواند باعث شود هر ویروس و یا هر حادثه ای برای ما خطرناک باشد و حتی ما را از پا درآورد، هر خبر بدی هم می تواند حال این جامعه بیمار روحی و روانی را بدتر کند . برای همین همه روانشناسان بر این باورند که برای جلوگیری از بروز بحرانی جدی در کشور و قبل ار آنکه دیر شود باید دولت فکری جدی برای بهبود شرایط روحی و روانی شهروندان بکند. یعنی همانطور که برای مواجهه با کرونا یک اقدام سخت گیرانه و یک عزم ملی به وجود آمده باید برای بهبود شرایط روحی و روانی شهروندان همین جامعه نیز یک عزم ملی به وجود آید. عزمی ملی برای اینکه ببینیم چطور می توان کاری کرد تا جامعه ای شاد داشت.؟ البته هر از چند گاهی صحبت هایی در این زمینه مطرح می شود ولی بعد از مدتی به فراموشی سپرده می شود یا آنقدر برنامه های اعلام شده ناقص اجرا می شود که دردی از این بیمار روانی را کم نمی کند. چرا؟ چون هنوز احساس و ضرورت و اهمیت این مساله به خوبی درک نشده است.
ولی قبول دارید که ملت افسرده ای داریم؟
متاسفانه این یک واقعیت است. البته نه با این شدتی که شما عنوان می کنید. ولی در عین حال معتقدم که نباید زیاد این مسایل را در بوق و کرنا کرد. چرا که دایم باعث می شود تا این بیماری در بین شهروندان رواج بیشتری پیدا کند.
خیلی ها معتقدند که مانند زمان جنگ که بعد از اتمام آن؛ مردم و جامعه ما با یک نوع افسردگی مواجه بود احتمالا بعد از اتمام کرونا و این فشارهای اقتصادی نیز، دوباره جامعه در همان لاک افسردگی پیشین خود فرو می رود. آنهم بدون آنکه دولتمردان ما بخواهند چاره ای برای آن بیاندیشند. شما هم چنین تزی را دارید؟
قطعا همین طور است. جنگ و موشک باران شهرها و فشارهای آن دوران، بار روحی و روانی سنگیتی را بر دوش مردم ما گذاشت که آثارش را بعدها نشان داد. کما اینکه شما این آثار روحی و روانی را می توانید در تفاوت رفتارهای بچه های دهه 60 و 70 به خوبی ببینید. مسلما وقتیکه کرونا تمام شود، جامعه ما باز هم با چنین پدیده ای روبرو خواهد بود.
اما فکر می کنید واقعا دولتمردان ما بعد از این دوره، به فکر بهبود شرایط روحی جامعه خواهند بود؟!
مسلما باید همین طور باشد، گرچه بعید می دانم اینگونه شود. کما اینکه بعد از جنگ تحمیلی تمام هم و غم مسئولان بازسازی و فعالیت های عمرانی در کشور بود و کسی به بازسازی روحی و روانی جامعه توجهی نداشت. الان هم به احتمال قریب به یقین بعد از کرونا، آقایان حتما ترمیم کسب و کارها و مشکلات اقتصادی را اولویت خود قرار خواهند داد. البته اینها نیز مهم است اما حال روحی مردم از آنها نیز مهمتر است. چرا که اگر حال مردم ما خوب نباشد، هیچ کدام از اقداماتی که دولت برنامه ریزی می کند موفق نخواهد بود. چون اصولا کسی حس و حال کار کردن و ساختن را ندارد! بهترین و ایده آل ترین حالت می تواند این باشد که مانند ستاد ملی کرونا، بعد از خاتمه پیدا کردن این غایله و برگشتن آرامش ستادی ملی هم برای شادی بخشی به جامعه تشکیل شود و همه سازمان ها در آن عضو باشند. گرچه این یک رویای دور از دسترس به نظر می رسد! کما اینکه دولت در مورد همین موج تبلیغاتی که در مورد قحطی رخ داده نیز، نتوانسته مقابله به مثل کند. درحالیکه دولتمردان ما می توانند با کمک متخصصان برای داشتن جامعه ای شاد برنامه ریزی کنند و به این ترتیب به مقابله با جریانی که به شدت خواستار رواج موج افسردگی و غمزدگی در کشور است مقابله کند.