به راستی چه عاملی باعث می شود تا در حالیکه گفته می شود زدن ماسک و رعایت پروتکل ها تنها راه قطع زنجیره کرونا و حفظ جان ما انسان هاست، هنوز هم درصد بالایی از شهروندان از رعایت این پروتکل ها سرباز می زنند.
به گزارش مرور نیوز، به گفته وزیر بهداشت، شاید تنها کمتر از ۴۰ درصد مردم خود را مقید به رعایت پروتکل های بهداشتی و ماسک زدن و.... برای رهایی از کرونا کرده اند و مابقی همچنان از این دستورالعمل ها سرباز می زنند. اما بسیاری از کارشناسان بر این باورند که رفتارهای کنونی یاد شده، ریشه هایی در مسایل روانشناسی و جامعه شناسی دارد. نصرالله منصوری؛ روانشناس و مشاور خانواده در گفتگو با خبرنگار اجتماعی خبرگزاری موج به تفسیر "چرا"یی این رفتار شهروندان پرداخته که در زیر می خوانید.
همانطور که می دانید با وجودیکه گفته می شود رعایت پروتکل های بهداشتی و زدن ماسک تنها راه برای قطع زنجیره انتشار کروناست اما هنوز هم درصد زیادی از هموطنان اعتقادی به زدن ماسک و رعایت فاصله گذاری های اجتماعی در مراکز عمومی ندارند! این عدم تمکین در برابر هشدارهای بهداشتی باعث شده تا بسیاری از تحلیل گران حوزه رفتارهای اجتماعی دلایل مختلفی را برای این نافرمانی بیان کنند. شما چطور؟ به عنوان یک روانشناس چه تحلیلی در این خصوص و عدم تمایل شهروندان برای زدن ماسک و رعایت پروتکل های بهداشتی دارید؟
از بعد روانشناسی و رفتارشناسی دلایل متعددی را می توان برای این پدیده بیان کرد. یکی از این دلایل این است که مردم احساس می کنند که این بیماری به شدت زمان بر شده و این در منافات با کار و زندگیشان است. یعنی فردی که کارگر روزمزد است یا مغازه دار است، نمی تواند اینهمه مدت را در خانه بماند، بدون اینکه درآمدی داشته باشد! بنابراین با گذشت زمان کم کم اهمیت این ویروس و خطرات آن کمتر و کمتر شده است و دیگر بسیاری از مردم واهمه چندانی از آن ندارند. دوم اینکه اصولا ما ایرانیان، چندان به پیشگیری اعتقادی نداریم و بیشتر به دنبال درمان هستیم. یعنی فقط وقتیکه بیمار می شویم به فکر می افتایم که خودمان را درمان کنیم، البته اینها تنها بخشی از دلایل این رویه است.
دیگر چه دلایلی به فکرتان می رسد؟
مردم ایران، مردم عجیبی هستند. هگل در مورد ایرانیان می گوید: فرهنگ ایرانیان تمدن ساز بوده است. با این حال همین مردم فرهنگ ساز دچار نوعی غرور و خودشیفتگی مختص به خود هستند. یکی از این ویژگی ها این است که به جای اینکه آنها خودشان را با دیگران تطبیق دهند؛ انتظار دارند که بقیه خودشان را با آنها وفق دهند! برای همین به جای اینکه آنها پروتکل ها را به نفع جامعه رعایت کنند، انتظار دارند بقیه کاری کنند تا آنها کرونا نگیرند! چهارمین عامل هم می تواند همان بی اعتمادی مردم به رسانه ملی و البته سخنان مسئولان باشد. این بی اعتمادی و بی اعتنایی به حدی است که هر حرف و وعده ای که آنها می دهند و پخش می کنند، مردم می گویند اینها ما را سرکار گذاشته اند! پنجمین عامل مهم در این زمینه به یک عادت رفتار شناسی در بین ایرانیان مرتبط است. اینکه تا وقتیکه چیزی را به چشم خودمان نبینیم و تجربه نکنیم آن را باور نمی کنیم و فکر می کنیم مرگ و حادثه فقط مال همسایه ماست. یکی دیگر از این عوامل هم به دیدگاه پولدارها و مرفعین جامعه بر می گردد. آنهاییکه حتی کرونا را نیز با چرتکه و محاسابات مالی می سنجند. مثلا می گویند من ۶ میلیارد داده ام و در شمال ویلا خریده ام تا از آن استفاده کنم، حالا چرا نباید به بهانه کرونا به خانه خودم بروم؟
ولی در عین حال ایرانی ها به جان دوستی هم معروفیم!
دقیقا. اتفاقا نکته بعدی که می شود در این زمینه به آن اشاره کرد همین شاخصه است. یعنی یک عده به خاطر ترس از جان به شدت می ترسند و یکسری هم برعکس، از آنطرف بام می افتاند. یعنی می گویند خدا خودش حامی ماست و به او توکل می کنیم و روی همین اصل دیگر تمایلی به رعایت پروتکل ها ندارند. چون خودشان را ایمن می دانند! یعنی حد وسط نداریم. از سویی این کرونا به نظرم می تواند درس بزرگی برای والدین کشور ما باشد تا بچه هایشان را به گونه ای تربیت کنند که آمادگی رویارویی با چنین حوادثی را داشته باشند.
خیلی ها نیز معتقدند که این رفتارهای برخی از شهروندان واکنش هایی اعتراضی به شرایط موجود است.
من هم قبلا به این موضوع اشاره کردم. دقیقا همین طور است. وقتیکه شهروند ما هر آنچه که می شنود دروغ و فریب از سوی مسئولان است و اصلا شرایط ایده آلی را نمی بیند و زیر فشار مشکلات دارد خرد می شود می خواهد به این طریق – یعنی نزدن ماسک و رعایت نکردن پروتکل ها – به نوعی اعتراض خودش را بیان کند و بگوید: آی مسئولین... به من توجه کنید. وقتیکه در شرایط کنونی بسیاری از خانواده ها حتی پول خرید یک نان خالی را نیز ندارند، شما چه انتظاری دارید که بخواهند ماسک بخرند و مایع ضدعفونی و....؟!
شما به عامل فرهنگی اشاره کردید. در حالیکه ما همان مردمی هستیم که در اوایل انقلاب و دوران جنگ، بیشتر از اینکه به فکر خودمان باشیم، به فکر همسایهمان بودیم. حتی غذایمان را با دیگران تقسیم می کردیم. ولی الان ....! واقعیت این است که به نظر می رسد امروز فرهنگ ما هم به شدت تضعیف شده و دیگر خبری از آن معرفت ها و مرام ها و انسانیت به خرج دادن ها نیست.
متاسفانه همین طور است. ما در بخش فرهنگی هم با یک نوع چندگانگی روبرو هستیم. یک عده به ایرانی بودنشان می نازند و یک عده به دین و مذهب خود می بالند و گروهی دیگر نیز به بیگانه پرستی روی آورده اند و مرغ همسایه را غاز می بینند. ولی در عمل اصالتا اکثر مردم ما مردمی قابل اعتماد هستند. ساموئل اسمایلز ، شاعر و نویسنده بریتانیایی معتقد است، مقدمه انقراض تمدن ها، انحطاط اخلاقی است. تولستوی هم می گوید: وای به حال جامعه ای که مردم آن دایم می گویند، همه همین طورند! الان شما در کشور ما وقتی به کسی می گویی چرا فلان کار خلاف قانون را انجام می دهی؟ خیلی راحت می گوید : همه این کار را می کنند، من هم یکی از آنها! گاندی می گوید: انسانیت به دین است ولی طرفداران زیادی ندارد. متاسفانه واقعیت این است که بعد از کرونا، در تکاپو هستیم تا هر چیزی که داریم را دو دستی بچسبیم. چون می ترسیم از اینکه نکند فردا شرایط به گونه ای بشود که خودمان هم در تنگنا قرار بگیریم و نتوانیم "حداقل " ها را هم برای خانواده هایمان فراهم کنیم. درحالیکه همانطور که شما هم اشاره کردید، در دوران جنگ اصلا وضعیت اجتماعی جامعه اینچنین نبود. یعنی به قول معروف مردم جانشان برای هم در می رفت و برایشان مهم بود که همسایهشان، سر بی شام بر زمین نگذارد.
خب چرا الان ما به چنین شرایطی رسیده ایم؟
دلیل اصلی آن شاید شکافی باشد که بین مردم و مسئولان ایجاد شده است. شکافی که باعث شده تا مردم دیگر اعتمادی به مسئولانشان نداشته باشند. فقط می توان گفت امیدواریم شرایط به گونه ای تغییر کند که دوباره به اصالت و تمدن غنی ایرانی و اسلامیمان برگردیم. همان تمدنی که ایرانی را در جهان با آن می شناسند. نه آن تمدنی که نسبت به گرفتاری و سوز و گداز یک شهروند بی تفاوت باشیم. چرا که این رویه؛ عین قساوت است.