عکس منتشر شده از یک طلبه جوان که مسئولیت نگهداری از کودکان را در طی مراسم اعتکاف به عهده داشت در فضای مجازی حسابی محبوب شد. سراغ این طلبه خوش دل و خوش ذوق رفتیم تا او را بیشتر بشناسیم.
به گزارش مرور نیوز، بیشتر از 30 بچه قد و نیمقد کنار یک طلبه بچه بغل و یک پراید پر از بچه خوشحال و خندان ایستادهاند و به روبرو نگاه میکنند. این عکس که در صفحه اینستاگرام «طلبهگرام» منتشر شد به سرعت در شبکههای اجتماعی دست به دست شد تا همه بدانند آقای روحانی داخل تصویر به مدت سه روز از این بچهها مراقبت کردهاست تا مادرشان با خیالی آسوده به مراسم اعتکاف بروند و خیالشان از آب و دانه جوجههایشان تخت تخت باشد. چون آقای شاکری حواسش به همهچیز هست و حتی از «آب بازی» و «گرگم بههوا» بازی کردن با بچهها دریغ نمیکند. آنقدر که بچهها بعد از تمام شدن مراسم اعتکاف از مادرانشان ناراحتتر باشند و برای رسیدن مراسم اعتکاف بعدی روزشماری کنند. سراغ ابوالفضل شاکری طلبه جوان و بامرام موجود در تصویر رفتیم از این ایده بکر و بچهداریهایش در مراسم اعتکاف بیشتر بدانیم.
دوست داشتیم مادران از فضیلت اعتکاف محروم نشوند
«ابوالفضل شاکری» متولد بهمن 1361 در محله مولوی تهران است. بیش از 10 سال که به عنوان طلبه مشغول است. آقای طلبه همه ی هم و غمش را گذاشته است که دوباره کودکان و نوجوانان را با مسجد آشتی دهد. او و همه همفکرهایش وقتی دیدند مادران مجبورند یکسال را به دلیل بارداری و تقریبا 5سال را به دلیل داشتن فرزند کوچک از برنامه اعتکاف محروم شوند؛ فکری به سرشان می زند که ایده ای را به کار ببرند که هم بچهها پایشان به مسجد باز شود هم مادران با خیال راحت و آسوده در مراسم اعتکاف شرکت کنند. برای همین سراغ مساجد میروند و از آنها میخواهند که جامعه هدفشان را در این ایام تنها برای خانمهای بچهدار قرار دهند تا آنها نیز بتوانند از این ایام فیض ببرند:« دیدیم همه اقشار میتوانند در مراسم اعتکاف شرکت کنند به جز مادرانی که فرزند کوچک دارند. بنابراین سراغ سه سه مسجد را هماهنگ کردیم. در یکی از مساجد قرار شد مادران همگی فرزندانشان را با خودبیاورند. اما در دو مسجد بعدی مادران همگی به تنهایی در مراسم اعتکاف شرکت کردند و ما در نزدیکی شبستان مسجد، اتاقهایی را به صورت مهدکودک همراه با مربی آماده کردیم تا کودکان را در آن سه روز حسابی سرگرم کنیم. بچهها هم هروقت دلشان برای مادرانشان تنگ میشد میتوانستند به راحتی پیش مادرانشان بروند.»
از دعای ام داوود برای مادران تا گرگم بههوا برای کودکان
آقای شاکری و همراهانش در این طرح سعی میکنند هرکاری کنند تا هم خیال مادران آسوده باشد هم به بچهها حسابی خوش بگذرد. برای همین برنامههایشان را مطابق با این موضوع پیش میبرند:« برنامههایمان را طوری تنظیم کردیم که در سخنرانیهایمان مسائل تربیتی برای مادران مطرح شود و برنامههای بازی با بجهها نیز همراه با آموزش معارف دینی برای کودکان باشد که الحمدلله خیلی هم استقبال شد. من هم مدام بین این سه مسجد میچرخیدم تا از اوضاع باخبر شوم. در هر مسجد حدود 7 مربی مهدکودک داشتیم که مدام با بچهها بازی میکردند. از نقاشی با رنگهای انگشتی گرفته تا قصه خواندن برای بچهها که ناهار و شام بچهها را نیز زحمت میکشیدند و میدادند. روز آخر هم همه بچهها را جمع کردیم و زمان دعای ام داوود بچهها را یک جای تفریحی برودیم که هم حسابی بازی کنند و هم مسجد فضای آرامی داشته باشد. در آنجا گرگم به هوا بازی میکردیم و بچهها مدام برایشان جالب بود که مرا بگیرند و مدام میگفتند حاج آقا را گرفتیم. آببازی کردیم و حسابی مرا خیس کردند. آخرکار هم این عکس را گرفتیم که حسابی معروف شد.»
بچهها اعتکاف را بیشتر دوست دارند
آقای شاکری در تمام مدت اعتکاف مشغول بچهداری است و میگوید فرزند خودش هم میان بچهها حضور دارد تا همسرش بتواند در مراسم اعتکاف شرکت کند. آقای شاکردی در جواب سوال ما درباره محروم شدن خودش از مراسم پرفیض اعتکاف میگوید:« در سال 5 نوبت برای اعتکاف وجود دارد که تنها یک نوبت آن در ماه رجب در همه مساجد برگزار میشود که از همه شلوغتر است. من ترجیح میدهم این ایام را در خدمت خانوادهها باشم و از باقی ایام اعتکاف استفاده کنم.»
برنامههای مفرح گروه معتکفین جهادی که نام همراهان آقای شاکری است باعث دلگرمی بسیاری از خانوادهشده است. آنقدر که به گفته مادران هربار در خانه اسم اعتکاف میآید بچهها خوشحال میشوند و میگویند:«آخ جون دوباره اعتکاف» و این بار بچهها مادرها را به اعتکاف میفرستند:« ما دوست داشتیم این مسجد زدگی از قشر جوان و نوجوان از بین برود و انس و الفت با مسجد از کودکی در بچهها به وجود بیاید و حالا هربار بچهها به مسجد میآیند دوست دارند اعتکاف باشد تا مدت زمان بیشتری را در مسجد بمانند و حالا بچهها اعتکاف را بیشتر از بقیه دوست دارند.»
بچهها باید در مسجد آزاد باشند
در اسلام نیز روایات زیادی درباره علمآموزی به کودکان و همبازی شدن با آنها وجود دارد که آقای شاکری میگوید مبنای کار آنهاست. برای همین در مسجدی که گروهشان حضور دارد بچهها ممکن است بارها بین سخنرانی توپشان را به سمت سخنران پرت کنند و این موضوع هیچ اشکالی ندارد و هیچکس به این کار خرده نمیگیرند:«روایت داریم که پیغمبر به سمت مسجد میرفت و بچهها مشغول بازی بودند. به پیغمبر گفتند با ما بازی کن. بعد به آن حضرت گفتند که شتر شود. پیغمبر نیز ادای شتر درآورد و حتی صدای شتر را نیز با ذکر برای آنها بازی کرد. صحابه از راه رسیدند و به پیغمبر گفتند وقت نماز است. حضرت رسول میفرماید: این بچهها به من دلبستهاند. سلمان میگوید: پس چهکار کنیم؟ پیغمبر جواب میدهد: مرا از آنها بخر. بچهها پیغمبر را در بازی به ازی چند گردو به سلمان میفروشند. بعد از آن پیغمبر میخندد و به شوخی میفرماید:« قوم یوسف، یوسف را به چند درهم میفروشد. قوم من مرا به چند گردو! تا این اندازه همبازی شدن با بچهها مهم است. بچهها باید در مسجد آزاد باشند. ما میگوییم اگر بچهای گریه کرد مواظب باشید تن و بدن مادرزش تلرزد. شما برای بچه شکلک دربیاور که بچه و مادرش آرام شوند. مطمئن باشید این شکلک درآوردن ثوابش از نماز و دعا بیشتر است.»
اگر بچهای مسجد را نجس کند مانعی ندارد؛ تمیزش میکنیم
با این حال آقای شاکری و گروهش هربار برای پیدا کردن مسجد با مشکل مواجه هستند برای همین میگوید اگر مساجد مایل به برگزاری چنین اعتکافی هستند آنها با کمال میل میپذیرند اما متاسفانه چنین تمایلی بسیار کم است:« بعضی میگوید چرا اینکار را میکنید؟ ممکن است بچهها مسجد را نجس کنند. خب چه اشکالی ندارد. نجس شد تمیزش میکنیم. روایت داریم یکی بچه در آغوش پیغمبر بود که نجس کرد. مادرش جیغ زد. پیغمبر فرمود: آرام، آرام. اثر نجاست پاک میشود اما اثر جیغ شما پاک نمیشود. بچهها اگر مسجد را هم نجس کنند مانعی ندارد.»