به گزارش مرور نیوز، کسب و کارها برای ادامه حیات خود به مشتری نیاز دارند. اما مشتری را چگونه میتوان به کالا یا خدمات خاص جذب کرد؟ اولین جوابی که به ذهن میرسد برندسازی است. کارشناسان معتقدند، نام و نشان تجاری نیست که یک برند را قوام میبخشد، ادراک مصرفکننده و تداعیات ذهنی او هنگام مواجهه با نام و نشان تجاری، برند را تعریف میکند.
چه اینکه بر اساس آنچه سه تحلیلگر برند و ارتباطات در نشست نشریه «راینو» بیان کردند: «هر چه تصویر ذهنی مصرفکننده قدرتمندتر باشد، ادراک او از ارزش خرید افزایش خواهد یافت که نتیجه آن، وفاداری مشتری به دلیل ایجاد مطلوبیت ذهنی بالاتر برای اوست. نام برند، نقش بیبدیلی در این تصویر ذهنی دارد».
قرار گرفتن حسن محمدی، صفا صیرفی و حسین مستقیمی، در یک قاب، از نظر هماهنگی و پیدا کردن وقت مشترک میان آنها، سختیهای بسیاری داشت اما وقتی در نخستین روزهای آخرین ماه سال این اتفاق افتاد و مباحث میان آنان آغاز شد، اهمیت بررسی فراز و نشیب برندسازی رایتل بیشتر خود را نشان داد. آنها هر کدام به واسطه فعالیت حرفهای خود سالهاست با چند و چون برند سر و کار دارند و زیر و بم این مفهوم را به خوبی میدانند.
صفا صیرفی:
برندینگ در تمام دنیا جریان یافته و ایران هم از این جریان دور نمانده است. به خصوص نسل جدید به دلیل تجربهگرا بودن، تجربه استفاده از یک محصول و راه حلی که به آنها میدهد را مهم میداند.
اکنون در وضعیتی قرار داریم که جامعه چنین توقعی از کسب و کارها دارد. مخاطب کیفیت را آن تجربه و راه حل خوبی که دریافت میکند و مشکلش حل میشود، میداند. هنوز بسیاری در صنایع متوسط برند را لوگو، نام و نشان تجاری میدانند. درحالیکه برند یک مفهوم است، آن مفهومی که در ذهن مخاطب شکل میگیرد.
یک بخش این مفهوم، محصول و خدمت و تجربه مشتری بخشهای دیگر آن را با عنوان لوگو میسازد. به طوری که مخاطب وقتی لوگو را میبیند تمامی بخشهای این مفهوم را در ذهن تداعی میکند و حالا این مفهوم چه حجم از ذهن مخاطب را به خود اختصاص داده، نشانه پیروزی است.
گاهی مدیران و صاحبان بنگاههای اقتصادی سهم بازار یا market share خود را اعلام و در خصوص آن ابراز خوشحالی میکنند، اما این معیار مهم نیست. مهم این است که چقدر mind share یا سهم ذهنی نسبت به آن محصول در ذهن مخاطب وجود دارد. سهم ذهنی است که سهم بازار میآورد. درحالی که تصور غالب این است که سهم بازار، سهم ذهنی را به دنبال دارد.
بنابراین باید آن مفهوم ذهنی، تفکر و دیدگاه انسان گرایانه را جستجو کنیم، نه محصول گرایانه. برند مثل فرزند یک سازمان یا شرکت است. همانطور که فرزند نگهداری، تربیت و رشد میخواهد، همین نگرش برای برند هم وجود دارد.
نمیتوان پس از تولد و آغاز به کار یک برند تصور کرد که کار تمام شدهاست. اگر از آن به درستی نگهداری نشود، سقوط خواهد کرد. در این زمینه ارایه مطلوب خدمات نقش موثری دارد. چون مردم آن مفهوم ذهنی را میخرند و تجلی آن مفهوم ذهنی در برند است.
درباره موضوعی که آقای صیرفی درخصوص اصالت مفهوم برندسازی مطرح کردند، با تکیه بر برندسازی در بازار شرکتهای خدمات ارتباطی چه نظری دارید؟
حسن محمدی:
آقای صیرفی به درستی اشاره کردند که برند در واقع یک مفهوم یا یک هویت است. یعنی متفاوت از آنچه ما صرفا درباره لوگو، نام تجاری و رنگ ارایه میدهیم که حتما این موارد میتواند بخشی از ویژگیهای آن باشد. اما آنچه برند را از یک نام تجاری جدا میکند مفهوم و هویت است، مفهومی که یک برند را به برند تبدیل کردهاست.
ما عناوین تجاری زیادی در دنیا داریم. اما الزاما هیچ کدام از آنها برند نیست. برندسازی، فرآیندی است که میتواند احساس و عواطف مخاطب را درگیر کند و بسیاری روی این موضوع برنامهریزی میکنند.
درخصوص مسیر برندسازی در بازار اپراتورها باید بگویم با توجه به این که در مجموع سه اپراتور در کشور فعال هستند، به نظر میرسد رقابت در این فضا کار سادهای است اما این شرایط هم پیچیدگیهای خود را دارد. برندی مثل رایتل به حل یک مفهوم ذهنی در مجموع مخاطبین نیاز دارد. اینکه لزوما خط 912 داشتن به کسی تشخص نمیبخشد. این مفهوم از سالهای گذشته تاکنون شکل گرفته و روی آن فضاسازی شدهاست. برندهای بعدی خیلی سختتر امکان رویارویی و رقابت با این مفهوم را داشتند.
یک اپراتور با تکیه بر مفهوم ذهنی توجه بازار را به خود جلب کرده است که شاید تبلیغات، توانمندی یا سرویس اینترنتی که ارایه میدهد، مشابه اپراتور دیگر باشد.
اگر این مفهوم ذهنی حل شود، میتوان گام های محکم تری در این مسیر برداشت. به همین خاطر من فکر میکنم کهباید از نام تجاری و لوگو عبور کنیم و به اینکه چطور یک هویت و مفهوم را بسازیم، برسیم.
وقتی به برند نگاه میکنید، برند را به عنوان یک شخصیت انسانی در نظر بگیرید. باید این مفاهیم را در برندها دید. یک برند اگر بتواند این موارد را در خود بسازد و به جامعه القا کند، میتواند برند موفقی شود. به نظر من برند صرفا تمرکز روی ساخت یک مفهوم و درگیر کردن عواطف مشتری است.
آقای محمدی به برخی چالشهای موجود بر سر راه مسیر برندسازی کسب و کارهای پیرو اشاره کردند، شما در این باره چه نظری دارید؟
تصور من این است که شرکتهای ایرانی و به خصوص مدیران باید به یک درک جمعی برسند که خواهی- نخواهی برند ساخته میشود. یعنی هرکاری که انجام دهیم مشتری یک تجربه ذهنی از ما دریافت میکند.
گاهی تلاش میکنیم این تجربه ذهنی را آگاهانه بسازیم و گاهی نمیدانیم چگونه این تجربه شکل میگیرد. در چنین شرایطی این امکان وجود ندارد که مدیران شرکتها برندسازی را به عنوان اولویت در نظر نگیرند و اعلام کنند تمرکزشان را روی فروش قرار دادهاند.
زیرا این دو مفهوم از هم جدا نیست.بنگاه های اقتصادی باید بدانند برند مسیر خود را میرود، چه آنها بیلبورد بزنند چه نزنند. به هرحال هر نوع حضور تجاری روی برند تاثیر خواهد داشت. من یک جمله از پدربزرگم به یاد دارم که خیلی در ذهنم پررنگ استو فکر میکنم با مفهوم برند، ارتباط تنگاتنگی دارد.
قبل از اینکه آن جمله را بیان کنم، این را اضافه کنم که برندسازی یک مفهوم نو و تازه نیست. این مفهوم به قدمت تاریخ زندگی بشر است. پدربزرگ میگفت: «پدر جان اگر به کسی بدهی داری، اگر پولش را هم نداری که بدهی، ولی هر روز از جلوی حجرهاش رد شو، به او سلام کن». این زاویه نگاه به مفهوم تعاملات در کسب و کار خیلی جالب است. نگاهی که میخواهد بگوید من هستم، فرار نکردهام.
آن مفهومی که دکتر صیرفی هم در صحبتشان اشاره کردند شبیه به این نگرش است که تجربه از محصول و خدمات بیش از خود برند اهمیت دارد. در مثال پدربزرگ، شما پولی که قرض کردید را ندارید که پس دهید اما رابطه و تجربه ذهنیتان را با صاحب پول حفظ میکنید. با مفهوم و تصویری که از شما در ذهنش دارد، کار میکنید.
به او میگویید که تو برای من اهمیت داری،من تو را کنار نگذاشتهام و ایشان هم با شما همدلی خواهد کرد. در خصوص مسیر برندسازی رایتل باید بگویم همانطور که اغلب میدانیم این اپراتور با دست پر و توانمند به بازار شرکتهای خدمات ارتباطی قدم گذاشت و در ابتدای کار، دارنده انحصار 3G و اینترنت بود و برند پیشرویی از خود در این زمینه معرفی کرد. شعار «همراه هوشمند» که به مرور کم اثر شد، در ابتدای کار هدفی را دنبال میکرد.
این شیوه آغاز به کار رایتل یک میراث به ما رسانده که در ذهن مخاطبان market research شدهاست، گویی رایتل یک برند نهچندان پر سر و صداییست که خاطره خوبی از آن وجود دارد. تصور غالب درباره رایتل این است که یک دوره اینترنت را آورد و به عنوان یک برند پیشرو معرفی کرد. واقعیت این است آنطور که باید از آن مفهوم اولیه مراقبت نشد و اگر با تکیه بر مثال پدر بزرگ توضیح دهم، «آن سلام را ندادیم».برندسازی در حوزه تعاریف جایگاه خوبی دارد. اما در زمینه مفهوم و ماموریت هنوز نیاز به اثرگذاری دارد. اینکه چطور میخواهیم سهم ذهنی بگیریم؟ هنوز به اولویت تبدیل نشده است. به بیانی دیگر، بیشتر تصمیمهاریشه بازاریابی و فروش دارد تا ریشه برندسازی و به نظر من این نگاه نیاز به تغییر دارد.
رایتل را از نظر تعامل و ارتباط با مخاطبان در چه وضعیتی میبینید؟
صفا صیرفی:
یک اپراتور چون خدمتدهنده است باید همیشه در معرض دید مخاطب برای استفاده لحظهای او باشد. ما محصولی هستیم که استفاده از آن نه ماهانه است، نه هفتگی و نه روزانه. بلکه استفادهاش کمتر از ساعت است.
درحال حاضر با وجود شبکههای اجتماعی به کمتر از دقیقه هم رسیده است. ما در لحظه از دیتا و محتوای مبتنی بر دیتا استفاده میکنیم، پس در لحظه هم باید در ذهن مخاطب قرار بگیریم. ارتباط احساسی و عاطفی را با مخاطب با مفهوم رایتل برقرار کنیم.
همه جای دنیا اپراتورها بیشترین حجم ارتباطات را با مخاطب دارند که یکی از روشهای آن تبلیغات و روش دیگر آن روابط عمومی و برگزاری رویداد است. این موارد باید زیر چتر برندسازی قرار گیرد،که به یک برند لطمه وارد نشود. درحال حاضر به نظر میرسد رایتل در سکوت ارتباطی و تبلیغاتی به سر میبرد.
این نوع سکوت مثل این است که یک بچه را در کوچه رها کنیم. شاید در نهایت دکتر و مهندس شود و یک اتفاق خوب برای او بیفتد و از طرفی امکان دارد، خلافکار و معتاد شود. چون خودمان تربیت و هدایتش نکردهایم. تا آخر هم نیاز به نگهداری دارد.
تحلیلگران اقتصادی بخش مهمی از بیراهه رفتن مسیر برندسازی بنگاههای اقتصادی در ایران را به دولتی بودن و کنترل دولت بر اقتصاد مرتبط میدانند. وقتی دولت به عنوان یکهتاز عرصه اقتصاد بر کلیت آن مسلط باشد و اغلب کسبوکارها را زیر چتر خود پوشش دهد، اولین چیزی که در این میان به بوته فراموشی سپرده میشود، رقابت برای حفظ یا کسب سهم بازار است. با توجه به اینکه رایتل با عنوان زیرمجموعه مهمترین صندوق بیمهگر کشور و شرکت سرمایهگذاری آن یعنی شستافعالیت دارد، آقای محمدی شما به عنوان یکی از مدیران شستا، نقش تصدی دولت بر این اپراتور را در مسیر برندسازیاش چگونه میبینید.
حسن محمدی:
شستا یک مگا برند است که برندهای زیادی زیرمجموعهاش دارد. یکی از sub brandها رایتل است. این مگا برند بودن و این برندهای زیرمجموعه میتوانند به هم کمک کنند و برای هم مفید باشند و یا حتی به هم آسیب بزنند.
شاید بتوان گفت حداقل در ۲ سال و نیم اخیر که فضای متفاوتی در شستا ایجاد شد، شفافیت به عنوان مهمترین عنصر مورد نیاز جایی مثل شستا که میتواند هویت آن را بسازد، ایجاد و سودآوری به عنوان عنصر با اهمیت دوم، به آن اضافه شد. این موارد میتواند از چند جهت به رایتل کمک کند. یکی اینکه پدر خانواده خودش خوشنام است و با این اتفاق به برندهای زیرمجموعه هم کمک میکند.
اما آنچه اهمیت دارد این است که رایتل یک اپراتور مستقل معرفی شده، به خودی خود یک شخصیت واحد در ذهن مردم دارد و متصل به شستا تعریف نمیشود. اما در راستای سوالتان باید بگویم بله این ساختاردر تعیین سیستم مدیریتی و در نهایت برندسازی رایتل تاثیرگذار است. گاهی میبینیم این قبیل سیستمها به جای اینکه به پیشرفت یک برند کمک کند،باعث پسرفت آن میشود.
در واقع یکی از آسیبهایی که شاید بتوان گفت در این سالها رایتل دیده، همین است که در خانواده دولت جای دارد. دولتها بعد از ۴ یا ۸ سال متغیر هستند و این تغییرات ناخودآگاه به زیرمجموعهها تسری پیدا کرده و رایتل نتوانسته ثبات سیستمی لازم را مثل بقیه اپراتورها داشته باشد. رایتل در طول ۹ سال گذشته فراز و فرود داشته اما عملکرد آن در سال گذشته نشان داد، دوباره در مسیر اوج قرار گرفته و در حوزه برند و تبلیغات اتفاقات مثبتی را رقم زده است.
وقتی به مسیری که رایتل در حوزه برند و تبلیغات طی کرده، نگاه میکنیم نمیتوانیم بگوییم این برند ضعیف عمل کردهاست، یا آدمهای بیتجربه و کم تجربهای برای آن کار کردهاند. مسیر برندینگ رایتل از کیفیت، رنگ و لوگو گرفته تا همین امروز اقداماتی که در حوزه رسانه انجام میدهد، هویت و مفهوم قابل قبولی برای رایتل ساخته است.
آقای مستقیمی به عنوان مدیرارشد ارتباطات و برند و فردی که در مسیر فعلی برندسازی رایتل تصمیمساز هستید، وضعیت فعلی برند رایتل را چگونه ارزیابی میکنید؟
حسین مستقیمی:
در حال حاضر و از مدتی پیش این پیشنهاد در رایتل مطرح شد که سند هویت تنظیم و هویت رایتل به طور مشخص تعریف و ارایه شود. تعریف سند هویت رایتل اقدام مهمی برای رایتل خواهد بود. آنچه پیشتر در این زمینه وجود داشت، یک سری تصمیمات بود که خودآگاه و ناخودآگاه یک تصویر ذهنی برای مخاطب ایجاد کردهبود.
اما در حال حاضر تصمیم بر این است که رایتل تصویر خود را آگاهانه و هدفمند ارایه دهد. بر همین اساس من فکر میکنم ما سخت نیازمند یک سند استراتژیک برند در رایتل هستیم. از این طریق میتوانیم سوالات و در واقع نقاط ابهامآور برند رایتل را با یک سند در سطح مدیران ارشد رفع و به اتفاق نظر برسیم. از این طریق سکوت ارتباطی که آقای دکتر صیرفی اشاره کردند، اگر قرار باشد، شکسته شود، استراتژی میخواهد.
استراتژی تعیین میکند پس از شکستن این سکوت قرار است چه صدایی به گوش مخاطب برسد و چه هدفی را دنبال کند. سند استراتژی در هدفمند کردن این مسیر موثر خواهد بود که دقیقا چه برندی میخواهیم بسازیم و با ذهنیت مخاطب قرار است، چه کنیم. به نظر من از آنجا که رایتل توسط مهندسان اداره میشود، مهمترین کار واحد برند، ترویج گفتمان برند در شرکت است.
برای ارایه تصویر ذهنی و مفهوم درخور از برند رایتل با توجه به شرایط فعلی و چالشهایی که مطرح شد، چه راهکاری را پیشنهاد میدهید؟
در قدم اول باید جایگاه و خواست مخاطب را در نظر بگیریم. نه اینکه مثلا ما چند تا BTS داریم. ممکن است ما یک روز نخواهیم BTS داشته باشیم و بخواهیم از BTS دیگران استفاده کنیم.
از سویی دیگر، جریان تازهای در دنیا پدید آمده که رایتل هم باید همسو با آن حرکت کند. برقراری مکالمه از طریق سیمکارت کاهش پیدا کرده و به واسطه اپلیکیشنها انجام میشود. این روزها با آمدن نسل جدید و دهه هشتاد به خوبی قابل مشاهده است که شیوه استفاده از ابزارهای ارتباطی متفاوت از قبل پیش میرود. آنها مشتریان پرمصرف دیتا هستند. نسل ما این وسیله (گوشی موبایل) را به عنوان تلفن به معنی عام میشناسد.
نسل جدید اما این گوشی را تلفن به معنای مکالمه نمیبیند. فقط یکی از آپشنهای آن را حرف زدن میداند. نسل ما پیش از این تلفن را دیده که دکمه و گوشی داشت و این وسیله را هم در همان راستا میبیند.
اما نسل جدید آن تلفن را ندیده و ابزارهای دیگری از این گوشی را مد نظر قرار میدهد. بنابراین اگر توجه کردهباشید، نسل جدید خیلی کوتاهحرف میزنند. اکثرا چت میکنند، خیلی کوتاه و موجز مینویسند و ازایموجی و تصویر استفاده میکنند.
بنابراین رایتل میتواند از بستر دیتا بهرهبرداری کند. چون ما حتی اگر بخواهیم حرف هم بزنیم، از طریق واتساپ ارتباط برقرار میکنیم. رایگان شدن مکالمه رایتل تنها مزیت رایتل نخواهد بودتا زمانی که از بستر دیتا بهرهبرداری نکند.
مردم هم به دیتا روی آوردهاند و فاصله تعرفه اپراتورها با ADSL خیلی کم شده و تقریبا برابر است. پس مردم چرا باید بروند به ADSL وصل شوند وقتی دیتای اپراتورها سرعت بهتری دارد و راحتتر و ارزانتر است. چرا ارزانتر است؟ الان باید 1میلیون تومان خرج کنید و یک مودم بخرید و این گوشی را داریم و به همین وصل میشویم. فکر کنید 5G هم بیاید.
دیگر چه اتفاقی برای ما میافتد. با ورود پلتفرمهای جدید میتوان بستری را فراهم کرد و اعلام کرد اگر از دیجیکالا و باسلام خرید میکنید، اگر از اسنپ و تپسی استفاده میکنید، ما نباشیم که آنها نیستند. بنابراین از طریق بستر رایتل راحتتر از این پلتفرمها استفاده کنید.
رایتل قرارداد خیلی خوبی با نماوا، فیلیمو و در کل سرویسهای VOD دارد، مردم هم به این سمت رفتهاند که از این رسانهها استفاده کنند. اگر کسی از فیلیمو در بستر سایر اپراتورها استفاده کند، باید هزینه پرداخت کند اما رایتل هنوز این امکان را دارد.
اما باید روی معرفی این قابلیتهای خود بیشتر کار کند که اگر از رایتل استفاده کنید چه قابلیتهای دیگری در بستر دیتا برای شما خواهد داشت و در این صورت مردم خیلی راحتتر از رایتل استفاده میکنند. ما نباید رایتل را از منظر BTS ببینیم، فنی ببینیم، تلفن ببینیم. دیتا تمام زندگی ماست و نسل جدید به شدت همراهبا این رویکرد وارد شدهاست و اگر رویکرد رایتل هم همسو با این جریان پیش رود، دستاوردهای ویژهای خواهد داشت.
رایتل و اپراتورهای دیگر وسیلهای برای ارایه اینترنت هستند. بستری برای انتقال محتوا. فضای اجتماعی ما از طریق انتقال محتوا درحال تغییر است و اپرتورها در این تحول ایفاگر نقش مهمی هستند. نقشی که میتواند به شکلگیری ذهنیت و مفهومشان معنای منحصر بفردی ببخشد. مثلا اگر یک دانشجو بداند که از طریق رایتل میتواند کلاسهای آموزشی خود را به راحتی دنبال کند، قطعا ذهنیت بهتری نسبت به رایتل خواهد داشت.
البته رایتل درحال حاضر سرمایهگذاری خوبی روی پلتفرمها و فضاهای آموزشی و مهارتی کردهاست. این اقدام رایتل هم برای فروش سیمکارت و هم فروش دیتا مهم خواهد بود.
رایتل دو زیرمجموعه دارد، رهام دات تک و اطلاعرسان. یکی جوان است و دیگری پیر. رهام قدیمی است و حتی شاید از رایتل هم قدیمیتر و اتفاقا خوشنام هم بود. این برند در طول سالها به هر دلیلی به رایتل اضافه شد؛ یک اینکه به شکلی نابود شده که صحبت از انحلال است و دو اینکه خودش هم دیگر حتی توان کمک کردن به رایتل را در این سالها نداشته است. یعنی نه تنها نتوانست به رایتل کمک کند، بلکه به یک آسیب برای رایتل مبدل شد.
الان هم یک برند جوانتر داریم به نام اطلاعرسان رایتل که میتواند در حوزه کسب و کارهای نو، اپلیکیشنها و استارتآپها رایتل را چند پله بالا بیاورد.به نظر من اتفاقا گاهی اوقات وقتی میخواهیم راجع به یک برند صحبت کنیم، زیرمجموعههای آن را هم باید در نظر بگیریم. به این دلیل آنها هم همزمان باید رشد کنند.
به هرحال هر کدام از این شرکتها یک جامعه مخاطب یا دارند یا میتوانند داشته باشند. جامعه مخاطبی که فهیم، با دانش و اهل تکنولوژی هستند. در واقع کمترین سوادشان به لحاظ علمی شاید کارشناسی باشد. وقتی ما با همچین جامعهای در ارتباط هستیم، به نظر مندر گام اول آن سندی که آقای مهندس مستقیمی اشاره کردند که جایش خالی است و میتواند حداقل یک نگاه به سازمان بدهد و آینده را از این فضای سلیقهای خارج کند.
هرکسی که در سطوح مدیریت قرار میگیرد، متوجه شود که قرار نیست اینجا سلیقهای رفتار شود. به عنوان جمله پایانی رایتل آن ذهنیتی که به مخاطب میدهد و تصویری که در ذهن مخاطب میسازد، پس طبیعتا باید زیرمجموعه خودش را هم بسازد و به مخاطب جامعنگریاش را القا کند.
حسین مستقیمی:
نکاتی که محمدی و آقای صیرفی مطرح کردند، هر دو خیلی راهگشا است. من هم بحثم را از طریق سند استراتژی هویت جمعبندی خواهم کرد.
همانطور که آقای صیرفی گفتند ما در یک فضای تحول دیجیتال هستیم و این فضا باید همه تعاریف را عوض کند. یعنی دیگر اپراتور را به عنوان کسی که به مردم سیمکارت میفروشد، نمیتوانیم ببینیم. بعد از یک مدت هم بازار اشباع و همه دنیا به این سو میروند. خدمات و محصولات اپراتور بسیار متنوع شدهاست، بنابراین ما باید به سمت یک تعامل با بقیه کسب و کارهای فعال در این بستر برویم. مهمترین ویژگی رایتل این است که بستر تمام این تحولات است و دیجیتالی شدن در آن رخ داده است.
چون همه این کسب و کارها برای فعالیت به چنین بستری نیاز دارند. بنابراین باید رایتل خودش را آنجا ببیند و در این فضا تعریف کند. میتوانیم امیدوار باشیم که سند هویت برند با این نگاه تعریف شود. یعنی نگاهی که توجهات را به رایتل و این کسب و کار تغییر میدهد.
یعنی اینکه ما دیگر مهمترین جلساتمان نباید جلسات جذب باشد که بگوییم چه رقم سیمکارت فروختهایم. محصولات جدیدمان را معرفی کنیم و بگوییم به مشترکمان چه تجربه و خدمت جدیدی را عرضه کردهایم.