میدان گازی پارس جنوبی و بخش قطری یعنی گنبد شمالی بزرگترین میدان گازی جهان است که از چهار لایه تشکیل شده است.
مساحت این میدان 9700 کیلومتر مربع است که 3700 کیلومتر مربع آن در آبهای سرزمینی ایران و 6000 کیلومتر مربع آن در آبهای سرزمینی قطر قرار دارد. هر دو این بخشها به فازهایی مجزا از یکدیگر تقسیم شدهاند که در بخش ایرانی که شامل 24 فاز است به جز فاز 11 همه فازها توسعه داده شده یا مراحل پایانی توسعه را سپری میکنند؛ قطر از 12 سال پیش تاکنون همه فازهای مرزی را توسعه داده و به تولید از آنها و بررسی شرایط فشاری مخزن در طول زمان تولید مشغول بوده است، اما تصمیم جدید قطریها مبنی بر انجام حفاریهای جدید در گنبد شمالی بحثها و حرف و حدیثهای فراوانی را در محافل فنی در ایران به دنبال داشته است از اینرو برای بررسی دلایل و تاثیر این تصمیم قطر بر بخش ایرانی لازم است در ابتدا به چند نکته کلیدی اشاره شود.
• میدان گازی پارس جنوبی از جمله مخازن گاز میعانی است که به دلیل افت فشار طبیعی ناشی از تولید فشار مخزن زیر نقطه شبنم است اما همچنان بخشی از میعانات ارزشمند گازی می تواند بیرون از مخزن تشکیل شده و بازیابی شود چنانچه شیب افت فشار مخزن بیش از این افزایش یابد، میعانات گازی بیشتری حوالی دهانه چاه در مخزن تولید شده و سبب هدر رفت بیشتر این سیال شیره ای رنگ بسیار چسبنده به دلیل ملاحظات تراوایی نسبی خواهد شد.
• اینکه عنوان می شود که ما در برداشت با قطر برابر شدیم بهتر است اینگونه اصلاح شود که اگر ما فاز 11 را توسعه دهیم سمت ایرانی همه فازهای خود را توسعه دادهاند و از این پس هر حفاری از نوع بین فازی یا Infill drilling خواهد بود اما سمت قطری همه فازهای خود را در مجاورت مرز تعریف کرده و توانایی تعریف فازهای جدید در عمق گنبد شمالی و حتی حفاریهای میان فازی را دارد.
• اما در باره سیاستهای 2 کشور ایران و قطر در استفاده از سیالات تولیدی این نکته حایز اهمیت است که ایران گاز تولیدی از پارس جنوبی را به مصرف داخلی میرساند یعنی صرف خوراک پتروشیمیها و مصرف خانگی جمعیت 80 میلیونی خود میرساند و تنها گاز مایع و میعانات گازی صادر میکند از این رو به شدت نسبت به قطع گاز و یا حتی افت فشار مخزن و رو به پایان رفتن گاز قابل استحصال پارس جنوبی آسیب پذیر است، اما قطر هم می تواند میعانات گازی را صادر کند و هم LNG بهدست آمده از گاز و به نوعی از هر دو آن می تواند در آمدزایی کند از همین رو قطر 12 سال پیش تصمیم گرفت به دلیل کاهش شتاب افت فشار میدان و تولید گاز مایع بیشتر از حفاریهای بین فازی خودداری کند که می توان گفت این سیاست با هدف تولید صیانتی ازسوی قطریها اتخاذ شد.
• اما حفاریهای جدید از سوی قطر و تولید و برداشت بیشتر از گنبد شمالی با توجه به تراوایی خوب لایه های این میدان و قابلیت انبساط گازها اثر خود را به شکل افت فشار در سراسر مخزن نشان خواهد داد که البته در فازهای مرزی این افت فشار شدیدتر بوده و زودتر احساس میشود و در فازهای دورتر اندکی با تاخیر افت فشار احساس خواهد شد و می توان گفت تولید بیشتر شتاب افت فشار را سرعت می بخشد و افت فشار بیشتر احتمال باقی ماندن میعانات بیشتر را در درون مخزن افزایش میدهد و این مطلوب هیچ کدام از طرفین ذینفع در میدان نیست .آیا قطر با تبدیل گاز تولیدی اضافه به LNG و صادرات آن می تواند میعانات گازی را که کمتر تولید می کند جبران کند؟ و یا با علم به اینکه گاز پارس جنوبی شاهرگ حیاتی صادرات غیر نفتی و تامین انرژی خانگی برای 80 میلیون ایرانی است سعی در تحت فشار قرار دادن پایههای اقتصاد غیر منعطف ماست؟
سعید ساویز
کارشناس حوزه انرژی