زهرا داوودنژاد از خانواده مشهور و هنرمند داوودنژادهاست، دختری که در یک خانواده هنرمند متولد شده و امروز خودش دارای فرزند و یک خانواده موفق است.
به گزارش مرور نیوز، او بازیگری سینما را از سال 1379 با بازی در فیلم «بچههای بد» آغاز کرد و ملاقات با طوطی، دستهای خالی، نیلوفر، کلاس هنرپیشگی و شماره 17 سهیلا از جمله دیگر آثار سینمایی او بودند.
زهرا داوودنژاد علاوه بر بازیگری در کسوت دستیار کارگردان هم در پروژههای سینمایی حضور پیدا کرد و دختری در قفس و هوو ازجمله این فیلمها هستند. پای صحبت این بازیگر نشستهایم تا از مادر بودن و هماهنگی مسئولیتهای خانودگی و شغلیاش بپرسیم.
خانم داوودنژاد، در روزگار مدرن خیلی از خانمها در کنار وظایفی که در خانه بر عهده دارند، از جایگاه شغلی هم در اجتماع برخوردارند، به نظر شما چگونه میتوان هر دو نقش را بهدرستی ایفا کرد بدون اینکه خللی در نقش دیگر ایجاد شود؟
در همین سینمای خودمان من خانمهایی را میبینم که برای من الگو بودهاند، خانمهایی که همزمان هم زندگی خانوادگی و هم زندگی حرفهای موفقی داشتهاند و به نظر من این هماهنگی برمیگردد به خواسته خود آدمها و جهانبینی که نسبت به دنیا دارند. به هر حال هماهنگ کردن وظایف شغلی و خانوادگی نیاز به عشق و علاقه دارد و به نظرم اگر واقعا بخواهیم، میشود.
این روزها برخی از خانمها فکر میکنند با ازدواج ممکن است از مسیر موفقیتهای شغلی و اجتماعیشان دور شوند، به نظر شما آیا ازدواج میتواند مانعی بر سر راه موفقیتهای اجتماعی خانمها باشد؟
به نظر من ترس از ازدواج به نگاه آدمها برمیگردد. اگر فردی معتقد باشد که ازدواج باعث متوقف شدن رشد او میشود، قطعا این اتفاق برایش میافتد، اما من این نظر را نداشتم و تصورم این بود که ازدواج یکی از اتفاقهای زندگی است که باید رخ بدهد و ازدواج نهتنها مانع مسیر موفقیت خانمها نیست، بلکه باعث رشد و تکامل آدمهاست، مخصوصا زمانی که این ازدواج با مادر شدن هم همراه باشد، به نظر من همسر شدن و مادر بودن بر هر زنی واجب است.
به نکته خوبی اشاره کردید مساله مادر شدن این روزها خیلی از زوجهای جوان تمایلی به فرزنددار شدن ندارند و معمولا از مسئولیتهای داشتن فرزند هراس دارند، نظر شما به عنوان یک مادر در مورد این پدیده اجتماعی چیست؟
اتفاقا این مساله همیشه برای من سوال برانگیز بود که چطور اهالی سینمای ما این همه از ازدواج و بچهدار شدن دوری میکنند و از طرف دیگر هنرمندان در سینمای هالیوود که خیلی از نظر فرهنگی هم با ما متفاوت هستند، تا به این اندازه به سمت تشکیل خانواده و فرزنددار شدن میروند و تعداد فرزندهایشان هم به یک فرزند محدود نمیشود تا اینکه خودم بچهدار شدم و فهمیدم که مادر و پدر شدن لازمه طبیعت انسانی است و با فرزنددار شدن است که آدمها به بلوغ زنانه و مردانه میرسند. زندگی زناشویی یعنی مشارکت و تکامل، خودخواهی و خودشیفتگی ما آدمهاست که باعث میشود نتوانیم در طبیعتمان مشارکت کنیم و سهممان را با شخص دیگری که اول همسرمان است و سپس فرزندمان تقسیم کنیم و این از یک فرهنگ بیمارگونه و محدودکننده نشات میگیرد، در حالی که اصل نیست و ما میبینیم که در سراسر جهان، مردم در هر جایگاهی اقدام به ازدواج و فرزنددار شدن میکنند. به نظر من ازدواج و فرزنددار شدن مسیر تکامل انسان است و اشتباه محض است اگر ازدواج و مادرشدن را محدودیت بدانیم.
شما پس از مادرشدن چه تغییراتی در وجودتان و در زندگی احساس کردید؟
من همیشه به دوستانم که تا به حال مادر نشدهاند این را میگویم که انسان از تولد تا مرگ باید در این دنیا به مقامهای مختلفی برسد، همانگونه که ما در کارمان ترفیع میگیریم و در حرفه مان پیشرفت میکنیم، همسر شدن و مادر شدن هم مقامهایی است که انسان در زندگی میگذراند، اگر این مقامها را نگذراند انگار چیزی در زندگیاش کم است. از طرف دیگر من با مادر شدن انگار بار دیگر به دنیا آمدم، این در حالی بود که من در دوران تجرد در چشمانداز زندگیام اصلا ازدواج و مادرشدن را نمیدیدم. پس از به دنیا آمدن یلدا دخترم به خودم گفتم خب حالا دوباره به دنیا آمدهای و از وجودت یک موجود جدید به وجود آمده است که میتوانی دوباره با او زندگی را تجربه کنی و در واقع خودم را مالک و صرفا والد فرزندم ندانستم، انگار خودم بودم و دیدم با بچهدار شدن میشود الفبای زندگی را بار دیگر به صورت آگاهانه شروع کرد. به نظر من با به دنیا آمدن بچه میتوانیم خودمان را دوباره بازسازی کنیم و این برای من رسالت شیرینی بود. فرزندم بار دیگر من را ساخت و تربیت کرد و این تجربه افق و چشمانداز زیبایی به زندگی آدم میدهد که با هیچ چیز دیگر قابل مقایسه و تعویض نیست.
خانم داوودنژاد به نظر شما خانمها برای موفقیت باید در چه مسیری قدم بگذارند؟
انسان اشرف مخلوقات و قویترین موجود این جهان هستی است، زن هم به همین روی قدرتمندترین، آگاهترین و عاشقترین موجود روی زمین است و این قدرت در جنس مونث بسیار بیشتر از حد تصور است، به نظر من ما این قدرت را در وجودمان گم کردهایم، باور به اینکه یک زن هستی و قدرت عظیمی برای خلق زندگی، خانواده، کار و فعالیتهای اجتماعی دارد. متاسفانه باور ما خانمها به خودمان کم شده است. من باور دارم زنان جهان سوم، بسیار توانا هستند و هر جا که ما خودمان را باور کردهایم موفق شدهایم. چه کسی میتواند موفقیتهای زنان ایرانی را کتمان کند، خانمهای جامعه هنری مثل رخشان بنیاعتماد، خانم پوران درخشنده، خانمهای کارآفرین و خانمهای پزشک و دانشمند همگی افرادی بودند که با وجود همه مسائل خودشان را باور کردند و موفق شدند و من امیدوارم که ما یادمان نرود که قدرتمندترین و عاشقترین موجودات این زمین هستیم و همه چیز از ما آغاز میشود، اگر این قدرت را باور کردیم آن وقت است که جامعهای درخشان خواهیم داشت.