محتوای نامههای شهید تهرانیمقدم با همسرش پر است از حس همراهی و همدلی. پر از نگاه خدا و برکت به مال و علم. «الهام حیدری» اما زنانه ایستاده. سختی دیده و قد خم نکرده و به جای پژمردن، خودش را پرورش داده. درس خواند و استاد حوزه شد. مادرانه زیست و مادر چهار فرزند شد. اصلاً بنا را نگذاشت به نمیشودها، اگر عشق باشد قله قاف که جایی نیست.
به گزارش مرور نیوز، «عشق» آن اکسیر جاودانه است که اگر در جسم انسانی حلول کند او را جاودانه میکند. فرقی ندارد که آن انسان زن باشد یا مرد، کودک باشد یا جوان، همان که بیاید معادلات را به نفع خود تغییر میدهد و میشود همان که دلی دارد به وسعت بیکرانهها و وجودی پر از چرا و دلیلها.
پس اگر مرد جنگی تاب نیاورد و عاشق شود هم تعجبی ندارد. مرد جنگی معادلات را میچیند، او اهل معامله است، او بهای دنیا را ارزان نمیفروشد، او دنیا را با ابدیت طاق میزند. او هنرش را صرف آرمانش میکند، آرمانی که بوی عشق را از او دارد.
الهام شاید یک دلیل بود برای شکوفایی برای جوانه زدنِ مرد جنگی داستانِ ما. اصلاً خدا برایشان همراه آورده بود، همراهی برای ابدیت. «شهید تهرانی مقدم»، عشق را در کلام امام یافت. او را در وجودش پرورش داد و در تمام ابعاد زندگیاش به کار برد؛ چه وقتی که مرد کارزار بود و چه وقتی پدری مهربان و چه همسری تمام عیار.
چه دلیلی زیباتر از محبوبی آن طرف جغرافیا، که تو را وادار به نوشتن کند؟ تا بنمایه وجودت را با یار یکی کنی، تا باهم اوج بگیرید، تا با هم مزه اکسیر جاودانی را بچشید. نامههای «شهید تهرانی مقدم»، در اوج روزهای جنگ و در اوج روزهای یادگیری فنون جنگی و موشکی، بسیار دیدنی و خواندنیست، خواندنی و واقعی، بسیار واقعیتر از لافهایی که به نام عشق جعل میشود.
بسیار واقعیتر از کلیپهای دروغین، دروغی که چندماه بیشتر دوام نمیآورد و به طلاق ختم میشود. «تهرانی مقدم» هم عاشق شده مثل دوستانش، مثل بابایی، مثل چمران. او در کارزار عشق الهی، دنبال همراه است تا با هم اوج بگیرند و پر پرواز هم باشند. «تهرانی مقدم» بهشت را با محبوب زمینیاش میخواهد.
آنوقت وقتی حرف دل به میان نامهها میآید میشود حرفهای الهی برای پر پرواز هم بودن. حرف از عشق میآید و مراقبت از آن؛ از آن دلی که فقط جای یک محبوب ازلیست. با هم نماز شب میخوانند و طی طریق میکنند. راهی که شاید یکی از دو عاشق در نیمه راه این دنیایی نباشد. انصاف نیست یکی آسمانی شود و دیگری در بند زمین. پس با هم میپرند، هر کدام با ابزار و وسایل خود.
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری، وین پردهنشین باشد
محتوای نامههای شهید تهرانیمقدم با همسرش پر است از حس همراهی و همدلی. پر از نگاه خدا و برکت به مال و علم. «الهام حیدری» اما زنانه ایستاده. سختی دیده و قد خم نکرده و به جای پژمردن، خودش را پرورش داده. درس خواند و استاد حوزه شد. مادرانه زیست و مادر چهار فرزند شد. اصلاً بنا را نگذاشت به نمیشودها، اگر عشق باشد قله قاف که جایی نیست.
زندگی عاشقانه و در واقع عارفانه «الهام حیدری» و «شهید حسن تهرانی مقدم» از آن دست روایتهایی است که علاوه بر صبر جمیل، جهاد و تلاش خستگیناپذیر را نشان میدهد. دو همراهی که قرار گذاشتهاند آنطرف بهشت هم به انتظار هم بنشینند.
«شهید حسن تهرانی مقدم» در ۶ آبانماه سال ۱۳۳۸ در محله سرچشمه تهران متولد شد. او پس از طی تحصیلات مقدماتی، موفق به دریافت مدرک کارشناسی در رشته مهندسی صنایع شد. این شهید که در آغازین روزهای تشکیل سپاه پاسداران، به عضویت آن درآمده بود، در دوران جنگ عراق و ایران، جزو نخستین فرماندهان توپخانه سپاه و بنیانگذاران این واحد بود.
شهید حسن تهرانی مقدم بنیانگذار یگان موشکی سپاه است که با گذراندن دوره موشکی در سوریه، این واحد ارزشمند را در زمان جنگ مدیریت میکرد. او در سال ۱۳۶۴ به سمت فرمانده موشکی نیروی هوایی سپاه منصوب شد و همچنان تحقیقات خود را درباره ساخت موشک و راکت ادامه داد.
راکت نازعات، موشک شهاب ۳، قیام، قدر، عاشورا و خلیجفارس، جزو تولیدات موشکی ایران در دوران مدیریت اوست. شهید حسن تهرانی مقدم در سال ۱۳۸۵، مسؤولیت سازمان جهاد خودکفایی سپاه را بر عهده گرفت و تا روز شهادتش در حادثه انفجار مهمات یکی از پادگانهای تحت امر در تاریخ ۲۱ آبانماه سال ۱۳۹۰، برای تولید و گسترش تسلیحات موشکی کشور فعالیت داشت.