روشن است که با تشکیل دو حزب و جمعیت، در حقیقت ستاد کارشناسی و هدایت علمی جامعه فراهم میآید. حزب یا جمعیت سیاسی، عامل اسارت مردم نیست، بلکه ستاد کارشناسی و آگاهی و هدایت علمی آنان است.
به گزارش مرور نیوز، سیدیحیی یثربی استاد بازنشسته فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی در یادداشتی به عنوان «مشکل انتخابات در غیاب حزب» به تحلیل دوازدهمین انتخابات ریاست جمهوری پرداخت که مشروح آن در ادامه میآید:
*مشکل انتخابات در غیاب حزب
برای تحقق یک انتخابات کارآمد و درست، حفظ وحدت ملی و هماهنگی و همسویی اقشار مختلف جامعه و ساماندهی مدیریت دولتها و نظارت بر عملکرد آنان، باید دستکم در جامعهمان دو حزب اصلی داشته باشیم. چنان که میدانیم در جامعههای پیشرفته با گذر از مراحل مختلف تکاملی، چند حزب اصلی بر اساس کارشناسی، عهدهدار تدبیر علمی جامعهاند. ما نیز که جمهوریت را به عنوان قالبی برای محتوای اسلامی نظام، پذیرفته و انتخابات را به عنوان یک عامل کارآمد برای ارزیابی کارکردها و انتقال قدرت برگزیدهایم، نباید از شرایط ضروری و لازم آن انتخابات غفلت کنیم. از این رو، دستکم باید دو حزب یا جمعیت اصلی تشکیل دهیم تا بتوانند دو هدف اصلی را دنبال کنند:
الف: خروج جامعه از حالت زیانبار «دولت- اپوزیسیون» سنتی و ورود آن به وضعیت مقبول و منطقی «دولت- ملت» و مبارزات حزبی.
ب: ساماندهی یک نظام کارشناسی علمی و کارآمد.
روشن است که با تشکیل دو حزب و جمعیت، در حقیقت ستاد کارشناسی و هدایت علمی جامعه فراهم میآید. حزب یا جمعیت سیاسی، عامل اسارت مردم نیست، بلکه ستاد کارشناسی و آگاهی و هدایت علمی آنان است. چنانکه جراحی قلب را نمیتوان مستقیماً به مردم ارجاع داد، بلکه باید تیمی از متخصصان، این کار را برعهده گیرند، تدبیر جامعه را نیز نمیتوان از تودهی مردم انتظار داشت. تودهی مردم انگلیس و آلمان، سیاستهای داخلی و خارجی آن کشور را تعیین نمیکنند، بلکه ستادهای کارشناسی احزاب و مراکز قدرت هستند که تدبیر کار را بر عهده دارند.
در کشور ما از استقرار مشروطیت تا کنون، حزبهای گوناگونی تشکیل شدهاند و هنوز هم تشکیل حزب در جامعه ما کاری رایج است. اما این احزاب نتوانستهاند کارآیی لازم را داشته باشند. یعنی نتوانستهاند مدیریت جامعه را ساماندهی کنند و بر رفتار کارگزاران نظارت داشته باشند. زیرا بیشتر حزبهای ما به وسیله کسانی تشکیل میشوند که درک دقیقی از حزب ندارند و حزب را نه به خاطر ملاحظات دقیق علمی، بلکه به خاطر مصلحتهای سیاسی خودشان تشکیل میدهند. به همین دلیل، احزاب در کشور ما ویژگیهایی دارند که مواردی از آنها را به اختصار مطرح میکنیم:
1- احزابی که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم توسط دولتها به وجود می آیند، نه با کارشناسیهای علمی بیطرفانه.
اینگونه احزاب مدام پدید میآیند، عضو میگیرند و هر وقت هم که شرایط عوض شد، منحل میشوند و از یاد میروند. از نمونههای بارز آنها پیش از انقلاب اسلامی، میتوان از حزب ایران نوین، مردم و رستاخیز نام برد که خود حاکمیت حزب را تشکیل میداد، سپس مردم را وادار میکرد که در آن ثبتنام نمایند.
2- احزابی که در تعارض با قدرت پدید آمدهاند
از آنجا که احزابی از این دست، مانند حزب توده و جبهه ملی، تنها به وجود آمدهاند تا با قدرت حاکم مخالفت کنند، از هرگونه کمک به پیشرفت امور کشور ناتوان بوده و هستند. تنها کاری که از آنها برمیآید همان مخالفت و ایجاد تشنج و بحران است. چنین احزابی اگر هم به نتیجه مطلوبشان، یعنی ایجاد تشنج و بحران نرسند، با تغییر شرایط، کم کم از بین رفته و فراموش میشوند.
3- احزابی که به صورت مقطعی پدید میآیند
چنین احزابی معمولاً در اثر ضعف قدرت مرکزی، تسامح مصلحتی، شرایط خاص بحرانی، جوسازیهای سیاسی، فعالیتهای انتخاباتی، اقدامات فردی و غیره پدید میآیند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد پدید آمدن اینگونه احزاب بودیم، مانند حزب جمهوری اسلامی، خلق مسلمانان ایران، آرمان مستضعفان، جمهوری اسلامی ایران، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، کارگزاران و غیره.
گاهی نیز در شرایط خاصی، برخی احزاب منحل شده یا فروپاشیده سابق دوباره سربلند کرده و دست بکار میشوند، مانند فعالیت دوباره جبهه ملی و حزب توده در اواخر رژیم پهلوی.
به خاطر گنجایش این مقاله، بیشتر در این باره توضیح نمیدهم. بلکه در ادامه به بیان شرایط اصلی یک حزب علمی و کارآمد میپردازم، با این امید که بتوانیم شاهد پا گرفتن چنین احزابی در جامعه باشیم.
الف) شرط اصلی پاگیری و تشکیل یک حزب علمی و کارآمد، پذیرفته شدن اصول و چارچوب اصلی نظام سیاسی کشور توسط اعضای حزب و نیز قبول کردن برنامه کلان جامعه بر پایه کارشناسی علمی میباشد. زیرا این اصول بر پایه باورها و آرمانهای جامعه استوارند و برنامه کلان علمی نیز بر کارشناسی علمی استوار است که متن سیاست مدیریتی جامعه را تشکیل میدهد. از این رو، هر حزبی باید به نوبه خود برای استقرار و پایداری آن اصول و نیز اجرای هر چه بهتر آن برنامه کلان تلاش کند. بدیهی است که پیشنهادها و تلاشهای هر حزب، در چارچوب همان برنامه کلان خواهد بود.
احزاب علمی جامعه حتماً پایبند آن اصول و این برنامه بوده و نیز در برابر مردم برای همیشه مسئول و پاسخگو خواهند ماند. هر کس که به مسئولیتی برگزیده شود، چارچوب رفتار خود را خواهد دانست و به این اصول و آن برنامه وفادار خواهد ماند.
ب) هر حزب بر اساس باورهای درست و برنامههای عملی هماهنگ خود از مشروعیت برخوردار بوده و بدون شک و تردید و نگرانی، امکان دستیابی به حاکمیت جامعه را داشته باشد. چنین نباشد که یک رئیسجمهور پس از هشت سال خدمت، کار را رها کند و برود و هیچ نهاد پاسخگویی در مورد تخلفات احتمالی وی وجود نداشته باشد.
ج) همه احزاب از حق مبارزه و امکانات لازم آن بهرهمند باشند. یعنی بتوانند با تبلیغات و تلاش قانونی و با جلب آرای مردم به قدرت برسند.
د) همه احزاب در تعامل با یکدیگر بوده و به صورت مستمر با یکدیگر تبادل اطلاعات کنند. در چنین موقعیتی، کارشناسان و مدیران حزبی که مسئولیت حکومت را بر عهده نگرفته است، به صورت دولت سایه در کنار حزب حاکم قرار گرفته و به این ترتیب، ضمن باقی ماندن در جریان مسائل کشور و حاکمیت، از طریق مراکز مدیریتی با حزب حاکم در ارتباط بوده و آن را در انجام مسئولیت خود یاری رساند.
ه) احزاب با تکیه بر آگاهی و عقلانیت مردم، به صورت منطقی و با استدلال به نقد طرف مقابل بپردازند. احزاب باید از رفتارهای متکی بر احساس و عواطف توده و نیز تخریب و تحریم طرف مقابل و تندروی و خشونت بپرهیزند. همچنین باید برنامه و طرحهای جانشین خود را با دلایل و اسناد به طور دقیق به اطلاع مردم برسانند.
و) احزاب باید مدتی طولانی فعال باشند تا مردم از برنامههای آنان با خبر گردند. تنها احزابی با سابقه دهها یا صدها ساله میتوانند با مردم رابطه برقرار کنند، نه احزاب و جمعیتهای مقطعی و خلقالساعه.
متأسفانه ما از ابتدا در زمینه تأسیس حزبی که دارای شرایط لازم باشد، ناموفق بودهایم. هیچکدام از آن چیزهایی که در این مدت به نام حزب، جمعیت، جبهه، جناح، تشکل و جامعه تأسیس کردهایم، درونمایه، اوصاف و لوازم یک حزب در جامعه مدنی را نداشتهاند، زیرا:
یک- این گروهها قدرت محورند، نه دانشمحور. لذا بیش از آنکه به برنامههای ریز عملی توجه داشته باشند، رسیدن خود به قدرت را هدف قرار می دهند.
دو- این گروهها طرح و برنامه عملی ندارند. گروههایی که معمولاً به نام حزب مشغول فعالیت میشوند، غالباً اساسنامه و مرامنامه ندارند، چه رسد به برنامه عملی. بیشتر اظهارات دستاندرکاران این گروهها در مورد مسائل فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در حد کلیگویی و شعار است، نه ارائهی برنامهی کارشناسانه. هریک از این گروهها، دم از عدالت اجتماعی، مبارزه با فساد و خودکفایی و غیره میزنند، بی آنکه برنامه علمی داشته باشند.
سه- این گروهها نتیجه نگرشهای غیرعملی هستند. وقتی اساس پدیداری یک حزب برنامه کارشناسانه نباشد، دخالت هر عامل دیگری از داخل و خارج امکان خواهد داشت. البته در 40 سال اخیر، با گذشت زمان، به تدریج از دخالت عوامل خارجی کاسته شده است. مخصوصاً پس از پیروزی انقلاب اسلامی که از طرفی احزاب و گروههای وابسته به خارج، از میدان سیاست حذف شدند و از طرف دیگر با فروپاشی بلوک شرق و کاهش دخالت مستقیم قدرتهای غرب، استقلال قدرتهای داخلی در تصمیمگیری بیشتر شد. اما به هر حال، اگر عامل و انگیزه حزب، کارشناسی علمی در رابطه با برنامه کلان کشور نباشد، هر عامل و انگیزه داخلی یا خارجی دیگر، تنها جنبه شعار داشته و نتیجهای جز تحریک، فریب و پیچیدهتر کردن کارها نخواهد داشت.
از اینجاست که اینگونه احزاب مقطعی بوده و از حوادث و جریانهای سیاسی و اجتماعی و شرایط ملی و بینالمللی اثر میپذیرند. گواه این سخن آنکه در این صد سال اخیر با فضاهای بازی که به دلایل مختلف پدید آمده، احزاب گوناگون پا به میدان فعالیت گذاشته و به مجرد تغییر فضا از میدان خارج شدهاند.
چهار- این گروه ها نسبت به درون مایه یک حزب جدی بیاعتنا هستند. از آنجا که تشکلها در جامعه ما، در قالب یک حزب جدی نیستند، به عناصری که ارکان و درونمایه یک حزب را تشکیل میدهند، توجه نمیکنند. لذا، عملاً حزب به صورت یک شیر بییال و دم در میآید.
از ارکان و درونمایههای یک حزب علمی میتوان عوامل و عناصر زیر را نام برد:
- مرامنامه و اساسنامه؛ که غالب احزاب و تشکلهای ما فاقد آن هستند.
- کادر و عضو؛ غالب حزبهای ما، فقط به مؤسسان آنها منحصرند و عضو دیگری ندارند.
- شبکه سراسری؛ غالب حزبهای ما شبکهای در سراسر کشور ندارند و با توده مردم کشور مرتبط نیستند.
- موضع ثابت و سیاست مشخص. موضع حزبهای ما مقطعی و سیاستهای آنها تابع جریانات روزانه است. حتی در درون یک تشکل، افکار و عقاید مختلفی هست که صرفاً بر اساس یک موج احساسی دور هم جمع شدهاند.
- انسجام غالب حزبها. جمعیتها و تشکلهای ما، از یک دیدگاه منسجم در همه جهات و شئون جامعه برخوردار نیستند. چرا که به مرحله عملی و اجرایی کار توجه ندارند و تضادها هم در حرف و ادعا، خود را نشان نمیدهند.
پنج- این گروهها به اشخاص خاصی وابسته هستند. چون محور تشکلها، برنامه علمی نیست، این حزبها به اشخاص قائم هستند. این قائم به شخص بودن، عوارض زیان باری دارد از جمله:
- تصمیمها محصول فکر یک شخص خواهند بود، نه نتیجه مطالعات کارشناسی.
- افراد، خام و بیخبر میمانند، چون در تصمیم و تحلیلهای مربوط به تصمیم حزب دخالت ندارند.
- آینده برای دیگران قابل پیشبینی نیست.
- اهداف حزب با مرگ، انحراف، یا کنارهگیری آن فرد در معرض خطر قرار میگیرد.
شش- این گروهها امکان ائتلاف ندارند. به خاطر علمی نبودن، هیچ تشکل و جناحی امکان ائتلاف به معنی درست کلمه با سایر تشکل ها و جناحها را ندارد. زیرا، این تشکل ها و جناحها مجموعهای از اصول و برنامه اساسی را در نظر ندارند، بلکه هر یک به دنبال منافع خویش میباشند. اگر هم زمانی ائتلافی مشاهده شود، مبنایی نداشته و پایدار نخواهد بود. چنین ائتلافی موقتی و تنها به خاطر مصلحت جناحی میباشد، نه بر اساس اصول و برنامههای کشور و مصلحت ملی. در نتیجه با کوچکترین بهانهای از هم پاشیده می شود.
نکتهای که باید در نظر داشت این است که همه این گروهها، تشکلها و جناحها در سه چیز مشترکند:
الف- عدم توجه جدی به برنامه عملی اداره کشور. این عدم توجه، خود به دو صورت انجام میپذیرد؛ یکی، تأیید مطلق اعمال و برنامههای داخلی و خارجی دولت از طرف حزب دست نشانده و همسو، و دیگری مخالفت مطلق با کلیت این اعمال و برنامهها از طرف احزاب مخالف. در چنین شرایطی، طبعاً نقد و تحلیل جدی هم در کار نخواهد بود. لذا، با حضور اینگونه احزاب در صحنهی سیاسی کشور، چیزی بر آگاهی و اطلاعات مردم از برنامهها و اقدامات مربوط به تدبیر جامعه، افزوده نخواهد شد.
تجربه نشان داده است در چنین شرایطی، تشکلهای همسو، صرفاً جنبهی تشریفات داشته و در حکومت نقش جدی نخواهند داشت، در نتیجه مورد توجه مردم هم قرار نمیگیرند. احزاب مخالف هم کاری به جزئیات برنامه نداشته، کلیت و سران کشور را هدف میگیرند.
ب - اعضای هر حزبی، غالباً مؤسسان و بانیان آن حزب میباشند. این بانیان حزب هستند که دست به تبلیغات میزنند. اما این افراد نمی توانند با تودهی مردم ارتباط حزبی به معنای دقیق کلمه ایجاد کنند. این احزاب با کنار رفتن همین بانیان، فرو میپاشند.
ج - ظهور بر محور حاکمیت. در اینگونه تشکلها و جناحها، اساس و محور همه تلاشها و تنشها، قدرت و حاکمیت است. در نتیجه، برخی تلاش میکنند از قدرت حمایت کنند و عدهای بر آن میکوشند که حاکمان را تحقیر و تخریب کرده، از صحنه بیرون کنند و خود قدرت را به دست گیرند. آری! هدف آن است که قدرت را به دست بگیرند، اما چه کنند، مهم نیست.
پیشنهاد:
به نظر من، یگانه راه رهایی از این چرخه بیبرکت، آن است که مجموعهای از اندیشمندان و کارشناسان و سیاستگذاران دلسوز، دست به دست هم بدهند و از طرفی، بر اساس اصول اعتقادی جامعه و قانون اساسی و از طرف دیگر، بر پایه سند نهایی چشمانداز بیستساله کشور و برنامه پنج ساله دولت و شرایط و امکانات کشور و عوامل دیگر، دست به کارشناسی زده، دو مجموعه پیشنهاد را که حاصل جمعبندی دیدگاههای کارشناسانه باشد، به عنوان مرامنامههای دو جمعیت رسمی کشور مطرح کنند. آنگاه به تشکیل این دو جمعیت به وسیله سیاستمداران، اندیشمندان و محققان کشور یاری رسانند. سپس این دو جمعیت به وسیله رسانهها، دیدگاههای خود را برای مردم توضیح داده و مردم را در جریان کارهای اجرایی کشور قرار داده، به عضوگیری بپردازند.
بدیهی است، با تشکیل این دو جمعیت رسمی و مورد قبول و تأیید همه مراکز جامعه، به نتایج زیر دست خواهیم یافت:
1- با اطلاعرسانی این دو جمعیت و رقابت سالم و سازنده آنان، مردم در درازمدت آگاهی کافی از جریان مدیریت و امکانات کشور خواهند داشت.
2- این دو جمعیت مسئول شرایط کشور بوده و در برابر مشکلات مردم و کاستیها و ضعف مدیریتها پاسخگو خواهند بود.
3- هر دو جمعیت با رأی مردم، حاکمیت کشور را به نوبت به دست میگیرند و در جهت پیشرفت و آسایش مردم جامعه با هم رقابت علمی خواهند داشت و در نهایت هر دو یک هدف را دنبال خواهند کرد.
با این اقدام سرانجام به جایی خواهیم رسید که به جای درگیری های داخلی، حذف بخشی از مردم به وسیله بخش دیگر و نالایق و خائن خواندن یکدیگر، همه با هم در یک رقابت سالم و علمی شریک شده، در جهت اعتلای کشور و حل مشکلات آن تلاش کنیم.