پس از آنکه گروهک‌های تجزیه‌طلب در نقاط مرزی و حساس ایران با تحرکات نظامی سعی داشتند کردستان را از خاک ایران جدا کنند دولت موقت سعی داشت با مذاکره شورش در کردستان را آرام کند اما در نهایت نتوانست.

به گزارش مرور نیوز، به نقل از پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ پس از پیروزی انقلاب اسلامی گروهک‌های ضدانقلاب در نقاط مرزی و حساس ایران تحرکات نظامی را کلید زدند و با اشغال پادگان تیپ 3 مهاباد به سلاح‌ها و تجهیزات پادگان دست یافتند.به واسطه این تحرکات، غرب کشور به محل درگیری عناصر ضدانقلاب و قوای نظامی و امنیتی تبدیل شد.

محسن رضایی در این باره می‌گوید: «حادثه کردستان یک هفته بعد از پیروزی انقلاب در مهاباد شروع شد و تا سال 1374 هم ادامه داشت. حزب دموکرات کردستان از فرصت فقدان دولت مرکزی در ابتدای انقلاب استفاده کرد و با حمله به پادگان تیپ ارتش در مهاباد توپ‌های 105 م.م را به کوه‌های اطراف بردند و مراکز دولتی را هدف قرار دادند. مخالفان انقلاب نیز از سراسر ایران به کردستان می‌رفتند و عضو این احزاب می‌شدند و به واسطه اسلحه و مهماتی که از پادگان‌ها غارت کرده بودند، به حزب بعث عراق می‌پیوستند. شورش کردستان این‌گونه شروع شد...»[1]

این گروهک‌ها با این بهانه که مردم کردستان دارای زبان و مذهب جداگانه‌ای هستند خواستار جدایی و خودمختاری شدند اما این ادعا در حالی مطرح شد که مردم کردستان هیچ حمایتی از این گروهک‌ها نداشتند.

به گفته مرضیه حدیدچی دباغ که در دوران آشوب ضد انقلاب، به آن مناطق رفت و آمد داشت: «مردم خوب، انقلابی و مسلمان کرد که از ظلم و ستم رژیم قبل رها شده و به انقلاب و نظام پیوسته بودند و برای به ثمر رساندن انقلاب خون‌های بسیاری هم داده بودند، در برابر این توطئه‌ها و تحریک‌ها و تزویرها می‌ایستادند.»

 

اعزام هیئت حسن نیت به کردستان توسط دولت موقت

همزمان با ایستادگی مردم در مقابل ضدانقلاب، قوای نظامی نیز عازم منطقه شدند و موفق شدند تا حدودی امنیت را به این منطقه بازگردانند.

اما از طرف دیگر و در موازات این مقابله‌ها، در مهرماه 1358 یک گروه با عنوان "هیئت حسن نیت" از سوی دولت موقت مامور شد تا به منطقه اعزام شود و به مذاکره با ضدانقلاب بپردازد. پیش از این نیز مشخص بود که دولت موقت به دنبال سازش با تجزیه طلب‌ها است که بارها با مخالفت افرادی چون شهید بهشتی، شهید چمران و شهید مطهری مواجه شده بود.

رحیم صفوی در این باره می‌گوید: «در زمانی که استان کردستان تقریبا از حاکمیت دولت مرکزی خارج و از دست رفته بود، آقای بازرگان بعد از بازگشت از سفر کردستان در جمع اعضای شورای انقلاب حاضر شد و اعلام کرد دولت چاره ای ندارد جز این که در مقابل حزب دموکرات تسلیم شود و یک نوع خودمختاری به آنها اعطا کند و شرایط آنها را بپذیرد. در همین جلسه بود که شهید بهشتی و شهید مطهری بلند شده و فریاد می‌کشیدند: یعنی چه آقا؟ شما می‌خواهید ما در مقابل نیروهای دموکرات و کمونیست تن به سازش دهیم؟ نخیر چنین نیست و سازش معنایی ندارد.» [2]

به هر ترتیب، هیئت حسن نیت که داریوش فروهر (وزیر مشاور بازرگان)، هاشم صباغیان (وزیر کشور) و عزت‌‌الله سحابی (رییس سازمان برنامه و بودجه) از اعضای این هیئت بودند، کار خود را آغاز کرد. البته شهید چمران (وزیر دفاع وقت) هم به عنوان عضو چهارم این هیئت انتخاب شده بود اما او به دلیل مخالفت با مواضع دولت موقت در مذاکرات سیاسی، این هیئت را در سفر به کردستان همراهی نکرد.

به گزارش روزنامه اطلاعات در 28 مهرماه 58، «داریوش فروهر، وزیر مشاور بعد از ظهر دیروز از سفر هفت روزه خود به تهران بازگشت... فروهر در بازگشت به تهران تائید کرد که در منطقه چند جلسه گفتگو با رهبران کردها داشته و توانسته است به نتایج قابل توجهی برسد. گزارش سفر فروهر امروز در اختیار نخست‌وزیر قرار گرفت... فروهر کلیه خبرهای مربوط به مذاکره و ملاقات با چمران در مذاکرات با رهبران کرد را تکذیب کرد.»[3]

اعضای هیئت حسن نیت بر این عقیده بودند که مذاکره با ضد انقلاب از هر روشی کاراتر خواهد بود. از این رو مقابله نظامی را برنمی‌تافتند و خواستار توقف و سپس پایان دادن به آن بودند.

هاشم صباغیان، وزیر کشور در گفتگو با روزنامه اطلاعات در تاریخ 26 مهرماه 58 گفت: «به نظر من راه حل سیاسی برای رفع مشکلات کردستان از هر راه حل دیگری موفق‌تر خواهد بود و اگر نسبت قائل شویم نسبت به سایر مسائل، شاید نقشی بیش از 50 درصد داشته باشیم و اگر راه حل‌های عمرانی را نیز راه حل‌های سیاسی تعریف کنیم حدود 70 تا 80 درصد موفق خواهد بود. ولی راه حل‌های نظامی موفقیت چندانی نخواهد داشت. آقای فروهر برای مذاکره به این مناطق رفته است و این مذاکرات هنوز مشخص نیست با چه کسانی انجام گرفته است.»[4]

عزت الله سحابی، یکی دیگر از اعضای هیئت سه نفره حسن نیت نیز در مصاحبه با روزنامه اطلاعات در سوم آبان ماه گفت: «ما تصمیم داریم، یعنی این هیئت سه نفری تصمیم دارد مسئله کردستان را صرفا از طریق سیاسی حل کند. یعنی کارهایش را در زمینه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی انجام خواهد داد.» [5]

 

پیامدها و نتایج مذاکرات هیئت حسن نیت با ضدانقلاب

با وجود اینکه اعضای هیئت حسن نیت، روند مذاکره را خوب و مثبت گزارش می‌دادند، بسیاری از افرادی که در منطقه شاهد تحرکات ضدانقلاب بوده و در آنجا با آنها درگیر بودند، نتیجه این مذاکرات را ناگوار قلمداد می‌کنند.

محسن رفیق‌دوست درباره عملکرد دو گروه سیاسی که در دوران فعالیت ضدانقلاب به کردستان رفته بودند می‌گوید: «در سال 1358 دو هیئت به کردستان رفت. یک هیئت در سطح بسیار بالا بود که آیت‌الله طالقانی، شهید بهشتی و آقای هاشمی رفسنجانی و بنی‌صدر در آن حضور داشتند. آنها به محل شیخ عزالدین حسینی رفتند، برای مردم سخنرانی کردند و گفتند که ما می‌خواهیم آبادانی و خدمت کنیم. فایده این هیئت در این بود که اکثریتی از مردم کردستان صفشان از کومله و دموکرات‌ها جدا شد. هیئتی که دولت موقت تشکیل داد به سرپرستی داریوش فروهر بود. آنها برای مذاکره با کسانی که می‌جنگیدند رفته بودند. در مجموع چون طرف‌های مقابل فکر می‌کردند که زمان برای جدا کردن بخشی از کردستان از ایران مناسب است، نتیجه نداد. لذا ما در سپاه به این نتیجه رسیدیم که هم روش سران بزرگ برای جدا کردن مردم کرد از ضد انقلاب، هم کار برای مردم کردستان و هم جنگ مسلحانه باید انجام شود.»

محسن رضایی در رابطه با استدلال دولت موقت درباره مذاکره با ضدانقلاب و نتایج این مذاکرات می‌گوید: «درمورد هیئت حسن نیت باید گفت که چون شورای امنیت کشور در اختیار مهندس بازرگان بود و تفکر آنها نیز این بود که حزب دموکرات یک گروه انقلابی و خودی هستند که اکنون چون ناراحت و عصبانی‌اند چند شهر را گرفته‌اند؛ گروهی را برای مذاکره با آنها فرستادند. اگر چه زمانی این حزب علیه شاه می‌جنگید اما اولین شورش علیه انقلاب را آنها رقم زدند. حزب دموکرات حتی در زمان شاه نیز قیام مسلحانه نکرده بود و به جز در جنگ جهانی دوم که شوروی کشور را اشغال و یک حکومت دموکراتیک در آذربایجان درست کرده بود، در آن زمان حزب دموکرات با آنها همراهی کرد. زمانی که شوروی عقب‌نشینی کرد حزب دموکرات هیچگاه علیه شاه دست به سلاح نبرد اما علیه انقلاب اسلحه به دست گرفت. لذا اینها نمی‌توانستند خودی باشند و مذاکره با چنین گروهی معلوم بود که از موضع ضعف خواهد بود و آنها به جای همراهی دادن و پاسخ مثبت، مذاکره را حمل بر ضعف دولت مرکزی می‌دانستند و اوضاع بدتر می‌شد که همین گونه نیز شد.»[6]

مرحوم آیت‌الله مهدوی‌کنی که در آن زمان ریاست کمیته انقلاب اسلامی و پس از چندی وزارت کشور را بر عهده داشت، درباره فعالیت‌های گروه‌های تجزیه‌طلب، مذاکرات دولت موقت با آنها و مخالفت شهید بهشتی با این قبیل مذاکرات می‌گوید: «... در آن وقت دولت موقت به منظور مذاکره با آنها [ضدانقلاب] تصمیم به اعزام بعضی از وزرا به کردستان گرفت و به دنبال آن برخی آقایان مانند صباغیان، معین‌فر و شاید سحابی و فروهر با هلی‌کوپتر به کردستان می‌رفتند، آنها معمولا به یکی از روستاها در بالای کوه - که رهبران کرد در آنجا پناه گرفته بودند- می‌رفتند. با احترام و صلوات به ملاقات آنها می‌رفتند و به خصوص با عزالدین حسینی مذاکره می‌کردند. این چقدر برای دولت و نظام اسلامی ننگ بود که اعضای دولت با التماس به آنجا بروند. آقای بهشتی با این کار خیلی مخالف بود، ولی خب دولت موقت در راس کار بود و جز این کاری نمی‌کرد.» [7]

سپهبد علی صیاد‌شیرازی در خاطرات خود اشاره می‌کند که چگونه هیات مذاکره با ورود خود به صحنه نبرد با ضدانقلاب باعث بروز خسارت شد. وی می‌گوید: «در قسمت شمال غربی سردشت، جاده بنی‌خلف به سمت توژان، منطقه‌ای به نام عباس‌آباد درحال محاصره ضد انقلاب بودیم. از چند محور بچه‌ها را هدایت می‌کردم. از هلی‌کوپتر کبری هم کمک گرفته بودیم. به هلی‌کوپتر کبری گفتم برو آن چیزی را که دارد فرار می‌کند بزن. ناگهان دیدم که از توی بیشه کسی گفت نزنید، ما از خودتان هستیم. ما یک هیئت هستیم. با شنیدن این مطلب دست نگه داشتیم. بعد دیدم که آقای فروهر و آن هیئت به اصطلاح حسن نیت در آنجا هستند. ضدانقلاب که با آنها در حال مذاکره بودند آنان را به سردشت آورده بودند.»

شهید صیاد شیرازی همچنین درباره ناراحتی شهید چمران از این موضوع و وجود گرایش‌های مختلف در دولت موقت صحبت می‌کند و می‌گوید: «مطلب را به دکتر چمران رساندیم. ایشان خیلی ناراحت شد که در این داغی عملیات، اینها چرا برای مذاکره آمده‌اند. کاملا مشخص بود که در دستگاه دولت وقت، دو تیپ فکری متفاوت وجود داشت؛ یکی تیپ فکری شهید چمران که نظرش این بود که باید با ضدانقلاب با قاطعیت جنگید و اصلا مذاکره با آنها معنا ندارد. تیپ فکری دیگری هم بود که داشتند کار مذاکره را انجام می‌دادند و همان هیات به اصطلاح حسن نیت بود.» [8]

یکی از نتایج ورود هیئت حسن نیت به منطقه، باز شدن دست ضدانقلاب بود. به طوری که نیروهای آنها به راحتی در شهر و حتی همراه با اعضای هیئت حسن نیت تردد می‌کردند. چنانکه حاج احمد متوسلیان می‌گوید: «در اصل این هیئت حسن نیت، برای خیانت حسن نیت داشت و با همین نیت هم به کردستان آمدند. درهمین بانه یکی از اشرار به نام عبدالرضا فقیه نارنجکی به داخل خودرو یکی از گشتی‌های ما پرتاب کرد و یکی ازبرادران ما به شهادت رسید.

زمانی که هیئت حسین نیت وارد بانه شد داریوش فروهر که ریاست این هیئت را برعهده داشت وقتی از جلسه با نمایندگان ضد انقلاب بیرون آمد این شخص در کنار او بود. زمانی که به او اعتراض کردیم که این فرد مجرم است و باید تحویل دادگاه شود،گفت: من نماینده امام هستم و به فرمانده تیپ ارتش دستور داد مرا دستگیر کنند. در نهایت عبدالرضا فقیه را آزاد کردند و تبدیل به معاون قاسملو سرکرده حزب دموکرات شد.»

 

خسارت‌های مذاکره با ضدانقلاب

مذاکره با ضدانقلاب باعث شد موضع آنها تقویت شود و آنها در کردستان قدرت بگیرند. متعاقب آن خسارت‌هایی به کشور و منطقه غرب تحمیل شد. شهید صیاد شیرازی درباره خسارت‌هایی که در نتیجه مذاکره با گروهک‌های تجزیه‌طلب به کشور تحمیل شد، می‌گوید: «وضعیت طوری شد که کار گروه حسن نیت بیشتر از کار مبارزه گرفت. در نتیجه صحنه کردستان با صحنه جدیدی روبه‌رو شد. ظاهرا آرامش بود ولی در باطن، تمام نیروهای مسلح ضدانقلاب داخل شهرها متمرکز شدند و شهرها به تدریج از زیر‌سلطه جمهوری اسلامی خارج شد.

کم‌کم سلطه ضدانقلاب به جاده‌ها کشیده شد و جاده‌های مواصلاتی کردستان قطع شد. دیگر اجازه نمی‌دادند هیچ ستون نظامی‌ای به کردستان برود. خبر رسید که به دنبال سقوط پادگان مهاباد - بعد از اینکه ضدانقلاب به پادگان مهاباد فشار آورد و ساقطش کرد و تمام مهمات و توپخانه‌ها و همه چیز را گرفت و برد و پادگان را خلع سلاح کرد- پادگان‌های دیگر هم دارد به همان وضعیت می‌رسد. یعنی محاصره پادگان‌های سنندج، مریوان، سقز، بانه و سردشت هم کم‌کم داشت تنگ می‌شد.

عواملی هم از داخل داشتند کار می‌کردند. مثلا در لشکر 28 کردستان خیلی‌ها از داخل برای ضدانقلاب کار می‌کردند. کم‌کم پادگان‌ها داشت به سقوط کشیده می‌شد. ارتباط آنها از زمین به طور کلی قطع شده بود و فقط هلی‌کوپترها می‌توانستند به این پادگان‌ها تردد کنند. با این وضع هم معلوم است که پشتیبانی و تدارک چند پادگان در فاصله‌های مختلف کار مشکلی است. خبر رسید که در جایی مثل سنندج، ضد‌انقلاب سنگربندی کرده است. به ستون‌های نظامی حمله کرده‌اند و اغلب‌شان را شهید کرده‌اند و سلاح‌هایشان را برده‌اند. فرمانده پادگان نیز که خیلی شجاع بود شهید شد. این‌گونه حوادث در جاهای دیگر هم رخ داد. وضعیت به هم خورد به‌طوری‌که در کردستان اعلام خودمختاری در حال شکل‌گیری بود.» [9]

رحیم صفوی که در آن دوران به کردستان اعزام شد درباره وضعیت کردستان بعد از مذاکرات هیئت حسن نیت با ضد انقلاب می‌گوید: «هیچ کدام از تاسیسات دولتی در اختیار دولت نبود. در شهرهای سقز، بانه، بوکان و ... وضع بسیار بدتر بود و فقط پادگان‌های این شهرها در دست نیروهای دولتی بود و دیگر هیچ. ضد انقلاب بر جاده‌ها مسلط بود و جا‌به‌جایی نیروهای نظامی و دولتی امکان‌پذیر نبود.»

محسن رضایی نیز درباره نتایج مذاکره با ضدانقلاب می‌گوید: «نتیجه مذاکره هیئت حسن نیت این شد که آنها [ضدانقلاب] دل و جرات بیشتری پیدا کردند و ما با تلفات سنگین‌تری توانستیم سنندج و سایر شهرها را آزاد کنیم. آنها [هیئت حسن نیت] در این رابطه با حضرت امام مشورت نکرده بودند چون احساس می‌کردند شورای امنیت در اختیار آنها است و در این سطح می‌توانند تصمیم بگیرند. در حالی که این بحث را باید با نظر امام هماهنگ می‌کردند.»[10]

 

بازگشت آرامش به کردستان

در شرایطی که به دلیل اقدامات هیئت حسن‌نیت دولت موقت خسارت‌های سنگینی به کردستان وارد شده بود و حتی کردستان در آستانه جدایی از ایران قرار می‌گیرد، همراهی مردم با قوای نظامی کشور توانست آرامش را به این منطقه از خاک ایران بازگرداند. رحیم صفوی درباره دستور امام خمینی برای حل بحران در کردستان و اعزام نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به منطقه درگیری می‌گوید:"در برخورد با هیئت حسن نیت، گروه‌های ضد انقلاب از دولت امتیاز می‌خواستند که حضرت امام فرمودند: سپاه برود کردستان و مسئله آنجا را حل کند. برای اجرای فرمان حضرت امام 200 نفر از بچه‌های سپاه اصفهان با دو فروند هواپیمای سی 130 عازم سنندج شدیم. به محض اینکه در فرودگاه سنندج پیاده شدیم، با خمپاره 120 از ما پذیرایی کردند. در آن موقع یعنی فروردین 59 از تمام سنندج فقط فرودگاه و پادگان و باشگاه افسران در دست نیروهای سپاه بود و بقیه در اختیار ضد انقلاب قرار داشت."

از سوی دیگر نیز شهید احمد کاظمی نیز به کردستان رفت و به مقابله نظامی با شورش گروهک‌های تجزیه‌طلب پرداخت. محسن رضایی در خاطرات خود در این باره می‌گوید:"احمد کاظمی به همراه چند تیپ سپاه به آنجا رفت و آنجا را آرام کرد. به طوری که وقتی انتخابات مجلس برگزار شد حتی روستایی‌های کرد نیز در آن شرکت کردند که با شکوه‌ترین انتخابات تا آن زمان بود و چند سال طول کشید تا شهید احمد کاظمی توانست امنیت را به کردستان برگرداند." [11]

1- جنگ به روایت فرمانده، تهران: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس، ص 52.
2- از جنوب لبنان تا جنوب ایران (خاطرات سردار سید رحیم صفوی)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 151 و 152.
3- روزنامه اطلاعات، 28 مهر 1358.
4- روزنامه اطلاعات، 26 مهر 1358.
5- روزنامه اطلاعات، 3 آبان 1358.
6- جنگ به روایت فرمانده، ص 53 و 54.
7- خاطرات آیت الله مهدوی کنی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 295 و 296.
8- ناگفته‌های جنگ (خاطرات سپهبد شهید علی صیاد شیرازی)، تهران: سوره مهر، ص 35-34.
9- پیشین، ص 37 و 38.
10- جنگ به روایت فرمانده، ص 54.
11. پیشین، ص 52.