سریال شاهرگ به کارگردانی سید جلال اشکذری به دلیل وجود ضعف های فراوان از گریم گرفته تا بازی بازیگران آنطور که باید نتوانست در دل مخاطب جا باز کند.
به گزارش مرور نیوز، سریال شاهرگ به تهیه کنندگی محمدرضا شفیعی و کارگردانی سید جلال اشکذری کارگردان در سی قسمت به روی آنتن رفت. این سریال با روایت داستانی پر چالش، به بخشی از وقایع دهه شصت و جنایات گروهک های تروریستی بویژه سازمان منافقین می پرداخت.
این سریال از این نظر و سوژه ای که انتخاب کرده بود تقریبا بدون مشابه بود و بعد از فیلم های سینمایی همچون سیانور، ماجرای نیمروز و لباس شخصی و ... از نمونه آثاری بود که به این موضوع پرداخته بود؛ موضوعی که با توجه به حساسیت ذاتی خود به قول سینمایی ها از تمپوی بالایی برخوردار است و همین باعث می شود که مخاطب علاقمند به آثاری جنایی، پلیسی، معمایی و اکشن به تماشا و تعقیب چنین اثری علاقه نشان دهد. اما انتخاب این سوژه و روایت چنین داستانی به تنهایی متضمن رضایت مخاطبان از صرف وقتی که برای تماشای آن کرده اند نیست هرچند که با دنبال کردن این سریالِ بخصوص، از برخی از وقایع و حقایق مطلع شده باشند.
پر واضح است که در یک اثر نمایشی هماهنگی فرم و محتوا می تواند اثری دلنشین بیافریند که از هر نظر مورد توجه قرار بگیرد، اما این چندمین بار است که سیمای جمهوری اسلامی ایران که با توجه به انحصار قانونی اش، مهمترین و اصلی ترین رسانه در امر حقایق انقلاب و دفاع از آنها در مقابل هجوم رسانه های بیگانه و مغرض است، اقدام به تولید اثری در فضای انقلاب و دفاع مقدس می کند که از چند ضعف مشترک رنج می برند.
به نظر می رسد یکی از مهمترین این مشکلات، عدم همراهی و همدلی بازیگران با این آثار است که البته این مشکل، تنها به سریال های ارزشی محدود نبوده و در برخی موارد دیگر هم مشاهده شده است. شاید هرگز رفتار مهراوه شریفی نیا در سریال کیمیا و نرگس محمدی در ستایش 3 از یاد مخاطبان این دو سریال نرود. در جایی که تنها تفاوت قابل ذکر گریم این دو در گذر زمان، افزودن یک عینک طبی با شماره ای کم به چهره شان بود که در واقع شاید آن را هم نتوان تفاوت گریم خواند.
در سریال شاهرگ این مسئله به طور جدی در مورد مهدی سلوکی به چشم می آمد. اندکی ریش بلندتر و یک عینک تفاوت ظاهر این بازیگر با نقشش در سریال ستایش بود، سریالی که بسیار دیده شده و همه مخاطبان تلویزیون تقریبا از آن تصویر واضحی در ذهن دارند. حتی از مرحوم سیروس گرجستانی، سید جواد هاشمی، مسعود فروتن تا حلیمه سعیدی هم شبیه به آثار دیگرشان در این سریال حضور یافته بودند. حسین پاکدل هم گرچه اندکی رنگ بر موهایش گذاشته شده و آرایش مو و محاسنش هم تغییرات کمی نسبت به حالت عادی او و سایر نقش هایش داشت، اما در کل نمی توان به تفاوت گریم چندانی در مورد او اشاره کرد. شاید عباس غزالی را هم تا حدی بتوان با همین نگاه مورد نقد قرار داد. اما نیما رئیسی در این میان با شکل و شمایلی کاملا متفاوت ظاهر شده بود.
اما از گریم که بگذریم که شاید با توجیه اینکه افراد در زمان سریال (دهه شصت) همین ظاهر را داشته اند و کار بیشتری نمی شد انجام داد، باید به شدت از بازی نکردن ها و حسهای آبکی و بی حال بازیگران این سریال انتقاد کرد. به جز عباس غزالی در میان مردان و آزاده زارعی در بین بازیگران زن این سریال باقی بازیگران آن حتی از حس لازم برای یک مجموعه پر التهاب برخوردار نبودند.
صحنه های مکرر انفجار و یا خنثی کردن بمب به عنوان نمونه ای بارز در این سریال را می توان ذکر کرد که کوچکترین تغییری در لحن، زبان بدن، حالت چهره و رفتار بازیگران ایجاد نمی کرد و انگار که در حال خاطره گویی در حالتی بسیار آرام با یکدیگر هستند. حسین پاکدل در مقام یک فرمانده ارشد در ستاد، کوچکترین تمایزی در تهدید، توبیخ، تحسین و یا صدور اوامرش دیده نمی شد و انگار که یک گوینده اخبار یا مجری اعلام برنامه هاست که قرار است با حالتی بی روح و بدون کوچکترین حس و حالی به بیان واژگان بپردازد. نیما رئیسی که انگار زیر انبوهی از مو و ریش گم شده است در لحظات نفسگیری همچون خنثی کردن بمب، مواجهه با زندانیان (به جز یک مورد) و بویژه دختر دائی متخلفش، یا حتی شنیدن خبر ترور همسر دوستش هیچ واکنش خاصی از خود نشان نمی داد. این مسئله در مورد اویی که اتفاقا شغل اصلی اش دوبله و بازی با صدا است بسیار تعجب برانگیز بود. مهدی سلوکی در نقش ابراهیم تقریبا هیچ تفاوتی با محمد در سریال ستایش، بویژه ستایش 4 نداشت و اگر نگوئیم حتی کم کار تر از آن ظاهر شد کار ویژه دیگری از او ندیدیم مگر هر از گاهی بالا دادن عینکی که بر چشم داشت.
در این میان نباید نقش کارگردان و شاید تهیه کننده کار را هم از یاد برد. گرچه تلاش خوبی در باز سازی فضاهای شهری و خانگی این سریال مشابه آنچه که در دهه شصت وجود داشته را می توان خوب دانست و از اندک اشتباهات و نقائص چشم پوشی کرد اما با توجه به اینکه صحنه خنثی کردن بمب از صحنه های پر تکرار در سینما و تلویزیون دنیا است و نمونه های بسیار زیادی از آن را می توان یافت تا در انتخاب زاویه دوربین، حس بازیگر، نور پردازی، گریم در حد یک تعریق ساده و حتی ابزار مناسب برای این کار را از آنها الهام گرفت یا کپی کرد. چطور ممکن است افرادی برای خنثی کردن بمب بروند آن هم با دست خالی و بدون حتی یک کیف ابزار و نامشان را بشود حرفه ای گذاشت. گرچه می توان حدس زد که کارگردان در صدد القای مردمی و دست خالی بودن این نیروها در ابتدای انقلاب بوده اما تا این حد آماتوری رفتار کردن به معنای از دل مردم برآمدن نیست.
شاید بتوان حدس زد و یا از برخی سخنان همچون آنچه که محمدحسین رنجبران مدیر کل روابط عمومی سازمان صدا و سیما، در نشست رسانه ای عوامل این سریال مطرح کرد استنباط کنیم که دست تهیه کننده و کارگردان در به کار گیری گروه دیگری از بازیگران بسته بوده اما این نباید به بهانه ای برای کار نکردن و به نوعی بازیگر سالاری تبدیل شده و این حس داده شود که یا کارگردان چندان جدیت یا توانی در بازی گرفتن از آنها نداشته و یا اصولا آنها چندان تن به آنچه که از آنها خواسته شده نداده اند و حتی از حضور در مقابل اصحاب رسانه در نشست خبری و یا مصاحبه های اختصاصی حضوری و یا تلفنی طفره رفتند تا نکند انتقادی را بشنوند.
از همه این مشکلات بازیگری و اکسسوار که بگذریم ریتم کند و کش دار بخش اعظمی از کار که با موسیقی مزاحم و نچسب همیشگی اثر و بازی بی حال بازیگرانش آزار دهنده تر هم می شد مشکل دیگر «شاهرگ» بود که پس از سریال بی نهایت کند و کشدار سرباز دومین مجموعه تلویزیونی محمدرضا شفیعی در مقام تهیه کننده بود که در سال جاری به روی آنتن رفته است.
نکته عجیب؛ کارگردانی که حضور نداشت
با نمایش پشت صحنه این سریال پس از پایان سی قسمت آن یکی از عجیب ترین مواردی که در آن به چشم آمد عدم حضور سید جلال اشکذری در مقام کارگردان هنگام صدا گذاری، ساخت موسیقی تیتراژ و تدوین بود در حالی که محمدرضا شفیعی، تهیه کننده شاهرگ، نه تنها در تمام این لحظات حضور داشت بلکه کاملا در نقش کارگردان به ارائه نظر و تائیدیه کار می پرداخت. به نظر می رسد که نباید دیدن او در مقام کارگردان آثار در آینده چندان دور از ذهن باشد.
اما سخنی با مدیران بویژه مدیر فیلم و سریال شبکه ۲
در پایان ضمن عرض خسته نباشید و خداقوت به همه دست اندرکاران این مجموعه که نمی توان زحماتشان را نادیده گرفت، باید به آقای ملک محمدی که حاضر به مصاحبه نشد و مدعی شد از این کار منع شده است، و شاید بالاتر از آن مدیران سیما فیلم که ماموریت ساخت آثار نمایشی سازمان به عهده آنها گذاشته شده، این نکته را گوشزد کرد که در مورد یک مسئله بزرگ یا نباید حرف زد یا اینکه باید در موردش به بزرگی سخن گفت. منظور ما این است که صرف نشان دادن خنثی کردن یک توطئه یا بمب آن هم با کمترین حس نمی تواند بازگو کننده زحماتی که جان برکفان گمنام این مرز و بوم برای حفظ امنیت کشور کشیده اند باشد، پس نمی توان به سادگی و تنها با تاکید بر سوژه و برخی موارد از تولید اثری اعلام رضایت کرده و آن را روی آنتن برد که اگر چنین شود هم در حق همانهایی که موضوع اثر هستند کم لطفی شده و هم در رقابت با آثار مشابه خارجی قافیه را باخته ایم؛ که البته باخت در چنین مواردی که به نمایش اقتدار امنیتی کشور بر می گردد به طور غیر مستقیم در ایجاد حس خوب در مردم نسبت به توان نیروهای مختلف امنیتی، انتظامی و نظامی کشور ما را کم توفیق خواهد کرد.