بابک افرا از تجربه مجری-خواننده بودن در برنامه جشن رمضان و نگاهش به معنویت همراه با شادی توضیحاتی ارائه کرد.
به گزارش مرور نیوز، ویژه برنامه جشن رمضان که امسال برای بیست و پنجمین سال از شبکه پنج سیما به روی آنتن می رود با توجه به شرایط ویژه کرونایی با تغییرات عمده ای روبرو بوده است.
بر همین اساس جهت اطلاع از چند و چون تولید برنامه جشن رمضان در سال ۱۴۰۰، در گزارشی به گفتگو با اصلی ترین عوامل این برنامه یعنی کاوه امیری جاوید تهیه کننده، فرزانه پزشکی سردبیر، زینب پورابراهیم مجری و بابک افرا مجری-خواننده این برنامه نشسته ایم که در چند بخش تقدیم حضورتان می شود.
پس از گفتگو با تهیه کننده (اینجا) و سردبیر برنامه (اینجا) به سراغ بابک افرا رفتیم. خواننده ای که چندی است نامش بر سر زبانها افتاده و با اجراهای متفاوتش در برنامه های مختلف از محبوبت خاصی برخوردار شده است اما در برنامه جشن رمضان ۱۴۰۰ نقشی متفاوت را پیش گرفته و در مقابل دوربین این برنامه زنده در کنار مجری اصلی برنامه به گفتگو با مهمانان می پردازد. در ادامه نظر این مجری_خواننده را در مورد تجربه جدیدش و همینطور تعریفی که از این برنامه خاص دارد می خوانید.
تصوری از تاثیر زیاد یک برنامه زنده نداشتم
لطفا در مورد تجربه جدید و متفاوت خود یعنی مجری-خواننده برنامه جشن رمضان بود، توصیف و توضیحی ارائه بفرمائید.
این اتفاق برای من فوق العاده جذاب است. من مجری نیستم و تا پیش از این هم تجربه اجرا نداشته ام. حتی خودم را خواننده ای می دانم که هنوز هم «دلی» برای خودم می خوانم؛ اما واقعیت این است که روزهای اول حضور در این برنامه استرس زیادی داشتم و نمی دانستم که چه باید بکنم و با آنتن زنده راحت نبودم. اما هرچه جلوتر آمدیم با آرامش بیشتری می توانم صحبت کنم و متوجه شده ام که این نوع برنامه ها «بُرد» دارد در حالی که در گذشته فکر می کردم برنامه های تولیدی از برد بیشتری برخوردارند ولی الان می دانم که آنتن زنده کارهایی می تواند انجام دهد که تولیدی ها نمی توانند.
آیا ممکن است کمی این نکته را بیشتر باز کنید؟
ببینید! هر چه که واقعی باشد انگار بیشتر به دل می نشیند. در گذشته می گفتند که هر چه که از دل برآید بر دل نشیند، در مورد واقعی بودن هم صدق پیدا می کند. وقتی که ما نقش بازی می کنیم، واقعیت در لحظه را اجرا می کنیم مخاطب احساس می کند که با هم دوست و رفیقیم، خودی هستیم. اتفاقا پیامک های متعددی دریافت کرده ایم که مردم می گویند بابک افرا حرف دل مردم را می زند.
شاید جالب باشد که بدانید من پلاتو (متن از پیش مشخص شده ای) ندارم بر خلاف خانم پورابراهیم که دارند. من بداهه می گویم. اجرای اصلی این برنامه بر عهده ایشان است و من ضمن اینکه از ایشان می آموزم اما سعی می کنم که خیلی واقعی با داستان ها و روایت ها برخورد کنم. همین واقع گرایانه تر بودن برنامه هم آن را برای مخاطب جذابتر می کند.
در عالم خوانندگی هم می گویند در اجرای استیج (صحنه) به دلیل اینکه چشم در چشم مخاطب هستیم انگار که انرژی خاصی بین ما و بیننده رد و بدل می شود و این برای من بسیار جذاب است.
به اجرای زنده علاقمند شده و حتما آن را پیگیری خواهم کرد
با توجه به این احساس و تجربه، آیا ممکن است برخلاف دوستان مجری که پیش از این تصمیم گرفته اند به عرصه خوانندگی ورود کنند، شما هم تغییر مسیر بدهید و از خوانندگی به عالم اجرا تغییر مسیر دهید؟
تغییر مسیر که نخواهم داد و موسیقی کار اصلی من است. اما واقعیت این است که به کار اجرا علاقمند شده ام. چهار پنج شب اول، فکر می کردم که شاید این کار مناسب روحیه من نباشد چرا که درست آن را درک نکرده بودم اما به تدریج با آن دوست شده ام وبه نظرم اجرای زنده کار جذابی است.
شاید دلیل این علاقمندی هم این است که من در اجرا به همان تعریفی رسیده ام که در موسیقی دارم؛ یعنی در موسیقیام هم تلاش می کنم که حرف روزمره مردم کوچه وخیابان مردم را در قالب کلمات و شعر، موزون کنم و ارائه دهم. اینجا (اجرا) هم جایی است که مجری می تواند از جنس مردم باشد.
من نمی گویم که همه باید این گونه باشند چرا که انواع و اقسام شیوه های اجرا را داریم. شاید کسی علاقمند است که اجرایش کاملا پلاتو محور باشد؛ او در واقع یک هنرپیشه است. هنرپیشه ها هم همین گونه اند که یک فیلمنامه و سناریویی دارند که دیالوگ هایش را می گویند. به نظر من این گونه از مجریان باید همان توانمندی های هنرپیشه ها را داشته باشند و به همان اندازه مهارت داشته باشند. گروهی از مجریان هم هستند که در لحظه سخن می گویند و من احتمال می دهم که باید به این سبک کارم را پیگیری کنم.
این روشی است که برایم خیلی جذاب و با روحیاتم سازگار است؛ یعنی اگر قرار بود متنی از پیش تعیین شده و ماند فیلمنامه در اختیارم باشد و بخواهم آن را به خوبی اجرا کنم، احتمالا خیلی ناموفق بودم درست برخلاف خانم پورابراهیم که در این عرصه خیلی موفق هستند.
چه کسی گفته که نباید در ماه مهمانی خدا شاد بود؟!
با توجه به اینکه در اولین تجربه مجری-خوانندگی خود، در برنامه ای با سابقه بیست و چهار ساله حضور دارید؛ آیا ممکن است تعریف خودتان را از برنامه جشن رمضان بدهید.
اول از همه اینکه، این که به من اعتماد شده است برایم باعث افتخار است. به هرحال من سابقه تجربه اجرا نداشته ام برخلاف خانم پورابراهیم که در این حوزه تدریس می کنند، پس این اعتماد واقعا برای من ارزشمند و مایه مباهات است.
دوم اینکه عبارت « جشن رمضان » برایم خیلی دلنشین است. من همیشه به این نکته فکر می کردم اگر ما می گوئیم که ماه رمضان ماه خدا است، پس باید در این ماه شادی باشد. من به یاد می آورم که در دوران نوجوانی من، در طول ماه رمضان نه در برنامه های صدا و سیما و نه حتی در کوچه خیابان، شادی چندانی وجود نداشت. من در همان عالم نوجوانی با خودم می گفتم که اگر مهمانی است پس باید شادی هم باشد. اما الان، در این برنامه این اتفاق دارد می افتد.
ما در جشن رمضان از ابزارهایی استفاده می کنیم که مردم بعد از اینکه روزه اش را باز کردند، مقابل تلویزیون می نشینند و چندتا چیز قشنگ می بینند. به هرحال با تماشای چند تصویر قشنگ به همراه صدا و موسیقی زیبا کمی هم دلشان باز می شود.
آیا این شادی با معنویت در تضاد نیست؟
معنویت باید در دل هر فردی باشد و چرا باید ما معنویت را غمگین تعریف کنیم؟ اصلا چنین کاری معنی ندارد! یکی از معنوی ترین افرادی که ما در فرهنگمان داریم مولانا است که اتفاقا در تمام اشعارش تاکید بر شادی دارد و در یکی از آنها می فرماید: " مرا عهدی است با شادی که شادی آن من باشد" حتی نام مثنویش معنوی است که نشان از معنویت و عرفان او دارد. وقتی بزرگی چون او می تواند شادی و معنویت را با هم جمع کند لابد ما هم می توانیم.