به گزارش مرور نیوز، یک روز حاج حسین آمد به آسایشگاه ثارالله به ملاقاتم. خیلی خوشحال شدم. از هر دری با هم صحبت کردیم. یادی از شهید همت و متوسلیان و مابقی فرماندهان لشکر ۲۷ شد.
داشتیم از شهادت همت صحبت می کردیم. گفتم: «حاج حسین، بیا چشم هایمان را روی هم بگذاریم و فکر کنیم ما هم مثل شهید همت شهید شده ایم.» و یک دقیقه چشمانمان را بستیم. اما حالا... سردار همدانی شهید شده و من هنوز هستم.
یادش به خیر!
خاطره ای از «جانباز سرافراز موسی سلامت»
برگرفته از کتاب «ساعت شانزده به وقت حلب»؛ روایت هایی از زندگانی شهید حسین همدانی