یکی از همین روزها، جهان آرا مرا خواست و گفت: «خیلی مراقب خواهرها باش! حواس تون باشه هیچ کدوم از خواهرها توی درگیری ها حضور پیدا نکنن که خدای نکرده اسیر نشن.
به گزارش مرور نیوز، بعد از این که عراق مدرسه دریابد رسایی را زد و عده ای از بچه ها به شهادت رسیدند، جهان آرا به نیروهای مستقر در خرمشهر اعلام کرد که به هیچ وجه همه یک جا تجمع نکنند.
با پیشروی هایی هم که عراق انجام داده بود؛ ما به کوی آریا رفتیم و هر خانه مقر گروهی از بچه ها شد. یکی از خانه ها مقر فرماندهی شد و جهان آرا در آن خانه بود. من در مقربچه های توپ ۱۰۶ بودم که شوهرم سیدرسول بحر العلوم هم آن جا بود.
در روزهای مقاومت چهل و پنج روزه، ما خواهرها در مقرهای واقع در کوی آریا، پابه پای بقیه نیروها فعالیت می کردیم. پوشش بیشتر ما مقنعه و روپوش های بلند و چادر بود؛ ولی به دلیل جنب و جوش زیادی که داشتیم، اغلب چادر را کنار گذاشته و یا اگر هم سر می کردیم، دور کمر می پیچیدیم.
بودند بعضی از خواهرها که در آن بحبوحه ی جنگ و حمل مجروح و مهمات و رسیدگی به این امور، آن طور که باید به حجاب شان اهمیت نمی دادند.
یکی از همین روزها، جهان آرا مرا خواست و گفت: «خیلی مراقب خواهرها باش! حواس تون باشه هیچ کدوم از خواهرها توی درگیری ها حضور پیدا نکنن که خدای نکرده اسیر نشن.
بعد هم به همه ی خواهرها بگید سعی کنن حجاب شون مثل حجاب خواهرهای خانم عابدی باشه.»
خانم عابدی مسئول خواهرهای حوزه علمیه مکتب قرآن خرمشهر بود که در بین ما حضور داشتند.
آن ها همه حجاب شان کامل بود و همیشه و همه جا با چادر و مقنعه می گشتند. این که جهان آرا با آن همه دغدغه حواسش به خانم ها و اسیر نشدن و حجاب آن ها بود، خیلی برایم جالب بود.
برگرفته از کتاب « محمد نبودی» مجموعه خاطراتی از شهید سید محمد علی جهان آرا
راوی: سکینه حورسی