مرتضی امیری اسفندقه گفت: مرحوم آغاسی نخواست که طبعش از قلندری و شیدایی و شیوایی و پارسایی پارسی فاصله بگیرد. همان چیزی که در دلش بود، به زبانش میآمد.
به گزارش مرور نیوز، سومین شب از شبهای شعر انقلاب اسلامی، با حضور جمع کثیری از شاعران کشور و همچنین با پاسداشت مرحوم محمدرضا آغاسی یکشنبه 10 بهمن، در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد .
محمدرضا سهرابینژاد شاعر آئینی و انقلابی کشور با بیان این که شاعران چند دسته هستند، اظهار کرد: عدهای از شاعران در انقلاب حضور داشتند، آن زمان من 26 سالم بود. برخی بعدها برای انقلاب شعر گفتند و برخی هم الان برای جنگ شعر می گویند. وی در ادامه به شعرخوانی پرداخت که بخشی از اشعارش را در زیر میخوانید :
سپیدی با سیاهی در هم آمیخت
ز جانم رخوت دیرینه بگریخت
موذن بانگ زد الله اکبر
ز خواب مرگ دلها را بر انگیخت
سعید یوسف نیا دیگر شاعر حاضر در این نشست نیز به شعرخوانی پرداخت که بخش هایی از اشعارش به شرح زیر است :
تو میخوای ستاره رو صدا کنی
تا تو قلبش خودمون رو جا کنی
من میگم ستاره دوره، بهتره
یه جا این نزدیکیها پیدا کنی
آخه وقتی میشه اینجا بمونیم
با بد و خوب زمونه تا کنیم
واسه چی بریم و در به در بشیم
بیا مثل آدما صفا کنیم
صادق رحمانی نیز به شعرخوانی پرداخت که بخشهایی از اشعار وی به شرح زیر است :
اولین آه من در آیینه
لحن لبخند تازه ای می داد
عشق این گونه اتفاق افتاد
*
گرگی نبود ...
نم نم
نی می زدم کنار هیمه ی تنهایی
دیشب شبان لحظه های خودم بودم
*
در روشنای عصر
تاریک می نوازد از آن گونه ناشکیب
این طرقه ...
این طرقه ی غریب
سارا جلوداریان از دیگر شاعران حاضر در این مراسم نیز ضمن تسلیت شهادت آتشنشانان کشور، اظهار کرد: غزلی میخوانم و آن را تقدیم به خاک پاک ایران میکنم که همه حماسه سازیها برای حفظ و سربلندی این خاک است .
نوشتم پشت هر گلبرگ سرخی شرح حالت را
کشیدم روی هر آئینه ای طرح جمالت را
به گوش هر غریب و آشنا، نام تو را خواندم
دمیدم در ضمیر شعرها، عطر خیالت را
تو یکرنگی و ترکیب تمام رنگها هستی
ندارد هیچ پاییز و بهاری اعتدالت را
تو آن اسب سپید قصه پردازان دنیایی
که از این سو به آن سو می کشاند باد، یالت را
احمد بابایی شاعر جوان و آئینی کشور نیز با شعری درباره شیخ زکزاکی خواند که در ادامه بخش هایی از آن آمده است :
دوباره ابر سیاهی زلال میبینم
به دوش هر افقی یک بلال میبینم
شکسته زهر هوا را منارهای دم عصر
شده به روضه مقتل، اشارهای دم عصر
چه گُردهها که به حق، راه راه میبینم
به پای لب، سرِ خالی سیاه میبینم
سپیدهای که به خاک سیاه جان باشد
بلال ماذنهی آخرالزّمان باشد
به خون نشسته دلم خسته و شکسته دلم
به جون عصر خمینی، دخیل بسته دلم
به جون عصر خمینی، گواه یعنی زخم
حسین... عطر غلام سیاه... یعنی زخم
در ابخش دیگری از این مراسم هادی جانفدا شعر خود را برای حضار قرائت کرد :
جنس لبخند تو از ترانه
گریه های تو هم عاشقانه
یک نگاهت برایم بهانه
تا فدایت شوم جان خانه
لحظه ی اوج دلواپسی ها
ای ترک خورده ی بی کسی ها
حرمت کهنه ی اطلسی ها
عطر بی خواب نیلوفرانه
رود مشتاق آغوش بازت
آروزهای دور و درازت
آسمان رنگ چادر نمازت
وسعت آبی بی کرانه
مثل قایق سواران اروند
موج را از تو باید بپرسند
قد اگر خم کنی با دماوند
می شوی تازه شانه به شانه
لطف سرشار زاینده رودی
تو صعود بدون فرودی
از همان روز اول تو بودی
نبض نا ایستای زمانه
آرزوهای دور و درازت
آسمان رنگ چادر نمازت
اسماعیل امینی نیز در سخنانی با اشاره به این که در ایام 10 بهمن ماه، منتظر آمدن امام خمینی (ره) بودیم، اظهار کرد: در آن زمان دانش آموز بودم و هر روز از محلهخود که نازیآباد بود، به همراه همکلاسیهایم به بهشت زهرا می رفتیم تا ببینیم که امام(ره) آمده است یا خیر. تا این که 12 بهمن شهید بهشتی خبر داد که پرواز حضرت امام(ره) به تهران می نشیند. سراسر مدتی که امام خمینی (ره) در بهشت زهرا صحبت میکردند، مردم اشک می ریختند، چرا که به نظرمان میرسید همه رنجها، شکنجهها، سختیها و تبعیدها و تاریخ ظلم، با آمدن امام خمینی (ره) تمام میشود. امروز هم افتخار میکنیم که زیر پرچمی که خودمان ساختهایم، برای بزرگداشت ایام پیروزی انقلاب اسلامی شعر می خوانیم .
نادر بختیاری دیگر شاعری بود که قصیده ایی آئینی خواند. بخش کوتاهی از این قصیده در ادامه آمده است
پرنده ایی که از جدایی تو
ترانهایی غمگنانه دارد
بخوان دلم را که خاطرات خوش از صدای تو جان بگیرد
تکلم تو مسیح وارانه لحن خاص و یگانه دارد
سر غریبی و بی کسی را به زانوی خستگی گرفتم
که تا قیامت دل فقیرم برای گریه بهانه دارد
مرتضی امیری اسفندقه دبیر علمی سومین دوره شب های شعر انقلاب اسلامی نیز در سخنانی با بیان این که آرزو دارم جلسات نقد شعر انقلاب اسلامی برگزار شود، اظهار کرد: اگر در دهه 60 شاعران بزرگی چون سید حسن حسینی و سلمان هراتی و قیصر امین پور و علیرضا قزوه و ... بالیدند و برآمدند، برای این بود که هر هفته شعرهایشان نقد میشد و چه شعرهایی که خوانده میشد و پاره می شد و مبنای نقدها نیز، مبنای سلیقه نبود، بلکه مبنا علمی بود .
وی ادامه داد: اشتباهات بسیاری از آثار خود من در همان دوران گرفتند و نمی دانستم که شعر به زبان پارسی نیست، بلکه به زبان ورای فارسی است. به مرور آنقدر گفتند و گفتند و متوجه شدم ورم طبع من باید با نشتر نقد فرو بنشیند و پیراسته و آراسته شود. آرزو دارم جلسات نقد برگزار شود و دوستان کنار هم جمع شوند .
امیری اسفندقه خاطرنشان کرد: حافظ با تمام عزت و عظمتی که دارد، در یکی از اشعارش، از گروهی یاد میکند (که البته حافظ پژوهان باید بررسی کنند که آن گروه چه کسانی بودند) و میگوید: «یاد باد آنکه به اصلاح شما می شد راست / نظم هر گوهر ناسفته که حافظ را بود»
این شاعر کشور با اشاره به پاسداشت مرحوم محمدرضا آغاسی، گفت: مرحوم آغاسی نخواست که طبعش از قلندری و شیدایی و شیوایی و پارسایی پارسی فاصله بگیرد. همان چیزی که در دلش بود، به زبانش میآمد. ظرفیت به حافظه سپردن در شعر او تا آنجا بود که بسیاری از اشعارش در اذهان مردم باقی ماند. شعر او که میگوید: «جان مولا حرف حق را گوش کن/ شمع بیت المال را خاموش کن» در ذهن همه مردم باقی مانده است .
در ادامه این برنامه و پس از پاسداشت مرحوم محمدرضا آغاسی، شاعر آئینی کشور، غلامرضا آغاسی، فرزند مرحوم آغاسی نیز در سخنانی، شمن تشکر از شاعران و مسئولانی که این مراسم را برپا کردند، گفت: امیدوارم این بزرگداشتها برای هم شاعران، به ویژه شاعران پیشکسوتی که در قید حیات هستند هم برگزار شود .
وی همچنین شعری خواند که بخشهایی از آن به این شرح است:
در گردش روز و شب دنیا سحری نیست
یعنی به جز از مرگ امید دگری نیست
دور و بر این دایره دیوار نشسته است
جز پنجره مرگ به آینده دری نیست
در چاه فسردیم، زلیخای طلب کو
کنعان نیازیم و ز یوسف خبری نیست
اظهار نیازی که گواه عطش ما است
در خشکی لب هست، اگر چشم تری نیست
حمیدرضا شکارسری نیز در ادامه این برنامه اشعار کوتاهی خواند بخشهایی از آن را میخوانید .
سپیده
باران بر هر سه یکسان بارید
آنکه دستور تیر داد
آنکه شلیک کرد
و آنکه مرد
روزی پر از عدالت در انتظار جهان بود
علیرضا قزوه شاعر و مدیر مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری نیز شعری که برای حضرت امام خمینی (ره) سروده بود را قرائت کرد .
هنوز این کوچه ها این کوچه ها بوی پدر دارد
نگاه روشن ما ریشه در باغ سحر دارد
هنوز ای مهربان در ماتمت هر تار، جان من
نیستان در نیستان زخمه های شعله ور دارد
نمی گویم تو پایان بهاری بعد تو امّا
بهار عیش ما لبخند از خون جگر دارد
اگر خورشید رفت این آسمان خورشید می زاید
اگر خورشید رفت این آسمان قرص قمر دارد
در این بازار عاشق تر کسی کز خود نمی گوید
همیشه مرد کم گو دردهای بیشتر دارد
مخواه از نابرادرها که یار و مونست باشند
عزیز مصر بودن یوسف من! درد سر دارد
دو روزی مهربانا غربت ما را تحمّل کن
می آید آن که از درد تمام ما خبر دارد
قاسم صرافان، علی داوودی و سعید حدادیان نیز آخرین شاعرانی بودند که در این مراسم به شعرخوانی پرداختند.