همایش «گفتوگو و تمدن در اندیشه امام موسی صدر»، در سالن همایشهای پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد.
به گزارش مرور نیوز، همایش «گفتوگو و تمدن در اندیشه امام موسی صدر»، با سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین محسن الویری، محمد باغستانی و شریف لکزایی، با دبیری محمدرضا بهمنی در سالن همایشهای پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد.
این جلسه از سلسله نشستهایی درباره اندیشه تمدنی امام موسی صدر بود، که همایشی با همین موضوع را در ابتدای سال 1396 در پی خواهد داشت. مشروح سخنان محمدرضا بهمنی، شریف لکزایی، محمد باغستانی و محسن الویری را در ادامه میخوانید.
محمدرضا بهمنی
*منش امام موسی صدر در بحثهای تمدنی و اجتماعی
چندی پیش تفاهمی بین پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و موسسه امام موسی صدر به امضا رسید، که بر مبنای آن قرار شد یک سلسله نشستها و همایشی در موضوع «تمدن در اندیشه امام موسی صدر» با همکاری مشترک این دو نهاد برگزار شوند. نخستین پیش جلسه از این سلسله نشستها نیز در روز هفتم دی 1395 در محل موسسه در تهران برگزار شد.
در آن جلسه که نجفعلی میرزایی و شریف لکزایی به سخنرانی و ارائه مقالات خود پرداختند، مبادی و مبانی اندیشه تمدنی امام صدر مورد بررسی قرار گرفت. بر مبنای آن دو سخنرانی مشخص شد که در نگاه امام موسی صدر تمدن به مقوله توحید توجه دارد و اینکه اساساً تمدن مقولهای «دین پایه» است.
در رویکرد امام موسی صدر مقوله امامت اجتماعی در تحقق تمدن اسلامی موضوعیت دارد. با این شیوه و روش و با این اندیشه امام صدر به ساخت تمدن توجه داشت؛ هرچند که ممکن است این مباحث در آثار نظری امام به تفصیل پرداخته نشده است. نقطه درخشان امام صدر در حوزه تمدنی، رفتار عملی او بود، که در این فضا به هر حال موضوع امامت اجتماعی و حضور اجتماعی علمای دین نقش خودش را پررنگ نشان میدهد.
در پیشنشست نخست سخنرانان به جمع بندی اولیهای رسیدند، مبنی بر اینکه شیوه و منش امام موسی صدر در بحثهای تمدنی و اجتماعی با همان نگاههای توحید محور، تلاش برای همراستا کردن اراده اجتماعی و اراده انسانی با اراده الهی در جامعه است.
*مثلثِ گفتوگو، تمدن و امام صدر
در نشست امروز نیز به تناسب ویژگیهای رفتاری و اجتماعی امام، موضوع گفتوگو و نسبتش با تمدن در دستور کار است. به عبارت دیگر بحثی است در میان مثلثی که اضلاع آن تمدن، گفتوگو و امام موسی صدر هستند. طبعا چنین بحثی بسیار پیچیده و فرارشتهای است.
موضوع تمدن خود ماهیتی میانرشتهای دارد. موضوع گفتوگو نیز از یکسو ممکن است به دانش ارتباطات ربط پیدا کند و از سوی دیگر به موضوع اخلاق و… مرتبط است؛ حتی بحثهای رفتاری در موضوع گفتوگو از اهمیت بسیاری برخوردارند. چنین مباحثی که هرکدام زوایای مختلفی به لحاظ علمی دارند و بینارشتهای هستند در ترکیب با هم موضوعی فرارشتهای را تشکیل میدهند.
زمانی که در بحث تمدن موضوع «گفتوگو» را به میان میکشیم، مسائلی چون مناسبات اجتماعی و مناسبات انسانی اهمیت پیدا میکنند، کما اینکه در بخشی از نظریات تمدنی اساسا مناسبات انسانی موضوع محوری و کانون بحث است. حتی در نظریه پردازیهای قرن جدید گروهی از تمدن پژوهان موضوع تمدن را به لحاظ فرآیندی حرکت به سمت کاهش خشونت و افزایش تفاهم و همزیستی مسالمت آمیز تعبیر و توصیف کردهاند.
در این نشست دکتر شریف لکزایی درباره بحثهای مفهومی تمدن از منظر امام موسی صدر، دکتر محمد باغستانی در موضوع «گفتوگو و ابعاد گفتوگو در اندیشه امام موسی صدر» و دکتر محسن الویری در موضوع «مباحث تمدنی امام موسی صدر با تاکید بر حوزه رفتاری ایشان» سخنرانی خواهند کرد.
شریف لکزایی
*امام صدر و تمدن دینی و شرقی
امام موسی صدر در باب تمدن بحثهایی دارد، اما پرسش این است که آیا امکان ارائه نظریهای از بحثهای ایشان درباره تمدن وجود دارد یا خیر؟ عمده مباحث امام درباره تمدن بیشتر در دو کتاب «ادیان در خدمت انسان» و «رهیافتهای اقتصادی اسلام» نمود پیدا کردهاند. در کتاب نخست بیشتر جلوههایی از تمدن اسلامی مطرح شدهاند و کتاب دوم مجموعه صحبتهای امام صدر درباره مسائل اقتصادی است که عموم آنها پیشتر، یعنی در اواخر دهه 30 در نشریه معتبر «مکتب اسلام» حوزه علمیه قم منتشر شده بودند. امام صدر در این مقالات بیشتر با نگاه نقد به تمدن غرب مباحث خود را ارائه دادهاند. هرچند که مهمترین مباحث امام درباره تمدن در این دو کتاب مطرح شدهاند، اما میتوان کل آرا و افکار امام را بر اساس نظریههای تمدنی بررسی و شرح کرد.
در شرح و بررسی نظریههای تمدنی امام موسی صدر باید سه مبحث را مورد توجه قرار داد. نخستین بحث «تمدن دیگری» و نقد آن و نقد آنچه که در تمدن غرب به عنوان رقیب تمدن اسلامی وجود دارد، است. به هر حال یکی از بهترین راههای ورود به مبحث برای کسی که میخواهد نظریه و بحث جدیدی در حوزه تمدن را ارائه کند، نقد به تمدن مقابل خودش است تا پس از بتواند نظریههای مطلوب خودش را به صورت ایجابی مطرح کند. محور دوم تبیین ابعاد ایجابی تمدن مورد نظر است.
امام صدر از تمدن مورد نظر خودش با عنوان «تمدن دینی و شرقی» یاد میکند. او از دهه 30 شمسی یعنی از همان ابتدای شروع فعالیتهای علمی و اجتماعیاش با نوشتهها و مقالات خود در نشریه «مکتب اسلام» به مباحث تمدنی نظر داشتهاند. بر این اساس محور سوم بر این است که شاخصههای تمدن شرقی و دینی از منظر امام موسی صدر تبیین شده تا از ظرفیتهایی که این تمدن در اختیار ما میگذارد برای احیا و بازسازی و حتی تاسیس مجدد تمدن نوین اسلامی بهره بریم.
دو نکته بسیار مهم در آثار امام موسی صدر قابل توجه است. نخست اینکه امام به تفصیل به نقد تمدن غرب میپردازد. اگر بر این مساله تامل جدی صورت گیرد، نکات مهمی در تحلیل دیدگاههای امام موسی صدر به دست میآید. با این تامل میتوان به نگاه ایجابی امام صدر در باب تمدن مطلوب نیز رسید. نکته دوم در این است که تمدن مورد نظر امام موسی صدر مبتنی بر آموزههای دینی است. تعبیر وی از تمدن مورد نظر خود نیز تمدن دینی و شرقی است. بر این اساس طبیعی است که امام در بحث دین و اینکه کدام دین و کدام قرائت از دین میتواند تمدن ساز باشد، نظریات مهمی دارد.
*تمدن در استقرار به دست میآید
حال سوال اینجاست که منظور و مراد امام موسی صدر از تمدن چیست؟ امام برای این تبیین از مفهوم «حضاره» در لغت عرب استفاده میکند. امام با استفاده از این معنا در نظریههای تمدنی خود ابتدا توضیح میدهد که «حَضَر» و «سَفَر» چیست؟ بر مبنای کلام امام صدر تمدن در حضر، استقرار، آرامش و ثبات شکل میگیرد. این ثبات و آرامش در مقابل «سفر» است که امام از آن به «بادیه نشینی» یاد میکند؛ یعنی انتقال و تحرک در سفر به قدری زیاد است که امکان تاسیس یک تمدن را به دست نمیدهد. بنابراین شهر و شهرنشینی نقطه آغاز توجه امام به تمدن است.
امام صدر در یکی از تعاریف خود درباره تمدن میگوید که «تمدن شیوهای از زندگی است که افراد مستقر آن را میسازند و یا میگزینند.» در این تعریف چگونگی پیدایش تمدن مطرح میشود که بر اساس نظر امام نقش انسان در این پیدایش بسیار مهم است، انسانی که در شرایط و آرامش به تاسیس تمدن اقدام میکند. امام در جای دیگری برای توضیح تمدن از دو واٰژه بسیار مهم استفاده میکند: «فرهنگ» و «مدنیت».
در نگاه امام صدر فرهنگ لایه نرم و معنوی در تمدن و تمدنسازی است و مدنیت لایه سخت و ظاهری آن. امام فرهنگ را به حیات معنوی انسانها که شامل علوم، فنون، فلسفه، ادبیات و هنر میشود، تعبیر میکند. در مقابل امام صدر «مدنیت» را نیز جلوه ظاهری و بیرونی انسانهای شهرنشین میداند، که ساماندهی، آبادانی، سازندگی، آبرسانی و… از مظاهر آن است. بنابراین در تبیین مفهومی تمدن غیر از تقابلی که امام صدر بین دو مفهوم متضاد «سفر» و «حضر» ایجاد میکند، به بحث فرهنگ و مدنیت هم توجه داشته و این دو عنصر را از عوامل شکل دهنده تمدن میداند. در واقع تمدن بازتابی از حالات ذهنی و درونی انسان تلقی میشود.
امام موسی صدر در جای دیگری از فرهنگ به «زندگی عقلانی» تعبیر کردهاند. بر این اساس میتوان به این نتیجه رسید که فرهنگ در نگاه امام یعنی زندگی عقلانی و وقتی ایشان تمدن را نیز به تمام علوم تفسیر میکنند، بنابراین میتوان گفت که از نظر امام تمدن در یک فضای عقلانی به وجود میآید. با این اوصاف به طور کل امام درباره تمدن به صورت مفهومی و منسجم نظریهای ارائه نداده است.
*تمدن در تعامل با هستی است
امام موسی صدر تعریف دیگری را نیز از تمدن ارائه کرده و بر این اساس تمدن را در تعامل با حیات و هستی دانستهاند که در عنصر مدنیت میتواند خودش را شکل بدهد. به عبارتی تمدن تعامل با خویشتن خویش است که به خود انسان باز میگردد. بنابراین عامل و کارگزار تمدن خود انسان است. انسان است که با اراده آزاد خودش به سمت تمدن سازی میرود. طبیعتا تفاوتها در عرصه تمدن هم از این نقطه نشات میگیرد.
اینکه انسان در تعامل با خود و هستی چگونه رفتار میکند، با توجه به شرایط جامعه محل زندگی و فرهنگ، علوم و دانشهایی که در آن محل تولید میشود، میتواند جهتگیریهای خاصی برای انسان داشته باشد. امام موسی صدر در همین راستا به تفصیل تمدن غرب را مورد نقادی قرار میدهد.
بر اساس این مباحث سوالی اینجا مطرح میشود که اساسا تمدن چگونه ساخته میشود؟ پاسخ امام موسی صدر به این سوال بسیار روشن است: تمدن در جامعه از طریق افراد آن جامعه حاصل میشود. در هر جامعهای کارگران، مهندسان، پزشکان، سیاستمداران و روحانیان و مصلحان زندگی میکنند. این طیفها با همدیگر همکاری کرده و سطحی از تمدن را برای جامعه به وجود میآورند.
امام موسی صدر در روند تمدن سازی به نقش گذشته نیز اشاره کرده و میگوید که گذشتگان و امروزیها هر دو در ساخت تمدن نقش ایفا میکنند: گذشتگان با آن میراثی که به جای گذاشتهاند و امروزیها با ارادهای که در تاسیس تمدن میتوانند از خود برجای بگذارند.
محمدرضا باغستانی
*گفتوگوها فرهنگها را میسازند
از زمان پیدایش نخستین جواع بشری «گفتوگو» یکی از نیازهای اساسی انسان و ابزار اساسی او برای ارتباط با دیگران است. این ارتباطات موجب شده که فرهنگ مشترک جمعی در میان جوامع شکل بگیرد و این فرهنگ مشترک عامل بقای جوامع شده است. در ادامه بنیاد تمدنها هم از فرهنگهای مشترک در تاریخ ملتهای مختلف در مناطق جغرافیایی گوناگون شکل گرفته است. بنابراین گفتوگو به فرهنگ منجر شده و فرهنگها در ادامه تمدنها را ساختهاند.
ارتباط با تمدنهای دیگر ابتدا از طریق گفتوگوها در فتوحات و در ادامه از طریق نهضت ترجمه و مهاجرتهای گسترده اقوام حاصل شد و همین مساله تمدن جهانی و بدون مرز اسلامی را ساخت. هنوز هم این تمدن بدون مرز به دلیل قدرت هاضمهای که برای جذب و جلب تمدنهای دیگر و تاثیرپذیری روی آنها داشت، در تاریخ تمدنهای جهان پدیدهای شگفت به حساب میآید.
*دعوت نبوی؛ آغاز گفتوگو
مقوله «گفتوگو» بنیان این تمدن اسلامی بود که از نقطه اول از خود دعوت نبوی شروع شد که میتوان آن را به عنوان یکی از پایههای اصلی تفکر امام موسی صدر نیز به حساب آورد. در نگاهی که وی به تاریخ اسلام داشت، دعوت را کار اصلی پیامبر دید. دعوت همواره نقطه شروعی برای گفتوگوهای جدی در عرصههای گوناگون بوده و در اصل پیامبر در سالهای آغاز حرکت فکریاش، خود به سراغ افراد میرفت و این مساله در کل 23 سال دعوت پیامبر ادامه پیدا کرد.
شباهت بسیار شگفتی بین رفتار تمدنی امام موسی صدر با چگونگی دعوت پیامبر وجود دارد. از میان سفرهای گسترده امام و ملاقاتهای متعددش با شخصیتهای مختلف میتوان به خوبی مشاهده کرد که چگونه ایشان از منطق بعثت نبوی الگوی حرکتی خود را گرفته و در عمل با توجه به شرایط زمانه خود آن را اجرا کرده و گفتوگو را به سبک جدیدی رسانده است.
با عنایت به منطق گفتوگویی که در قرآن هست، میتوان سیره، روش و مشیامام موسی صدر در یک منطق گفتوگویی خودش را دنبال کرد. اصول گفتوگوی تمدنی در قرآن گوش دادن به مدعیات مخاطب و اهمیت بحث استماع است. شاید به تعبیر برخی از بزرگان روح این اندیشه، گفتوگو شنود است نه گفتوگو به معنای یک طرفه. استماع در قرآن منطق روایی دارد و شنیدن سخن دیگران همانگونه که به آن اعتقاد و باور دارند از اصول این گفتوگوها بوده است.
حاکمیت فضای علمی و اجتناب از فضای احساسی که از برخی آیات قرآنی استنباط میشود، دومین ویژگی از گفتوگوهایی است که میتواند به تمدن منجر شود. آیات متعددی که در قرآن وجود دارد و بر گفتوگو در هر شرایط با پیروان اندیشهها و مذاهب و ادیان دیگر تاکید میکنند، بسیار مورد استفاده امام موسی صدر است. بر مبنای این آیات اگر تنها یک زمینه مشترک هم وجود داشته باشد باید فضای گفتوگو فراهم شود. چه برسد با گروههایی که زمینههای اشتراک بیشتر وجود دارد و طبیعتاً باید گفتوگوهای بیشتر جریان پیدا کند. همچنین لزوم قرار گرفتن در یک سطح یکسان میان گفتوگوکنندگان نیز از میان قرآن استخراج میشود و در سیره گفتوگویی امام موسی صدر کاملا مشهود است.
*هر گفتوگویی تمدن ساز نیست
امام موسی صدر در یک مناظره پنج جانبهای که در سال 1973 با برخی از رهبران مسیحی در موضوع مسیحیت و اسلام داشت سخنی بیان کرد که جالب است و ویژگیهای تمدنی از آن استنباط میشود. ایشان هر نوع گفتوگویی را پیشبرنده تمدن نمیدانند، گفتوگو با شرایط ویژهای که خود ایشان هم در اندیشه به آن باور داشته و هم در عمل آن را اجرا کرده است. امام در این سخنرانی و مناظره گفتوگوهایی را که با وجود فوایدشان به گسترش تمدن نمیانجامند و حتی ضدتمدن هستند، شرح و بررسی میکند. خود من عنوان «مجادلاتی در خدمت فرهنگ نه در خدمت انسان» را روی این گفتوگوهای بیثمر میگذارم.
عبارت امام موسی صدر درباره این گفتوگوها به این شرح است: «در گذشته برخی به دیدارهای گفتوگو محور پرداخته و از خلال آنها با تدوین کتابهای ملل و نحل به فرهنگ خدمت، اما انسان را فراموش کردهاند. آنان در غیاب مردم، مردمان را به خاطر مذاهب و باورهاشان محاکمه و محکوم کردهاند بدون آنکه مردم در این گفتوگوها حضور داشته باشند.» این یک سبک گفتوگویی است که من آن را بیارتباط با مطالعات تاریخی امام در زمینه تاریخ تشیع و تسنن در ایران نمیدانم.
مدل دیگر از گفتوگو را ایشان گفتوگو و مجادلات در خدمت ایجاد تشکیک در باورهای مذهبی دیگران ذکر میکند. پارهای از این نوع مجادلات را در تاریخ علم کلام میتوان مشاهده کرد. تعبیر امام موسی صدر این است که بسیاری به تبلیغ روی آورده و ایمان مردم را به مذاهبشان تضعیف کردند و جانشینی برای آن به مردم معرفی نکردند. به شبهه افکنیها دامن زدند و دیگران را به تعصب و انفعال وادار نمودند.» آثار منفی این مجادلات در جامعه ما همچنان پابرجاست.
امام موسی صدر در همین جلسه سخنرانی و مناظره نسبت به پیامدهای منفی این دو سبک گفتوگو اشاره میکند و میگوید که این دو شیوه تا به امروز تداوم پیدا کرده و همچنین پیامدهایی منفی بسیاری بر ساحت مناسبات انسانی از جمله جنگهای زیاد و… گذاشته است. به باور امام در فضاهای پر از تعصب انسانهای خیر و نیکوکار راکد میمانند و بسیاری از استعدادها نیز شکوفا نمیشوند.
امام در پایان سخنرانی خود در آن گروه مناظره اعلام میکنند که من افتخار میکنم که شیوه جدیدی از گفتوگو را با عنوان شیوه نهاد هماندیشی لبنان معرفی و نامگذاری کنم که این شیوه با عبرت از پیشینه گفتوگوهای ضدتمدنی در واقع گفتوگویی را که به رشد تمدنها منجر شود، آغاز کند. امام صدر ویژگیهای این شیوه جدید از گفتوگو را به این شرح اعلام کردهاند: «احترام به انسان»، «احترام به دیدگاهها، عواطف و عمل انسان»، «رفع ابهام»، «قیم ندانستن خود نسبت به دیگری و نسبت به انسان»، «سخن نگفتن از طرف انسان و اجازه دادن به اینکه خود او سخن و دیدگاهش را بیان کند» و «اجازه ندادن به ستمگرانی که در حکم معبودان زمین هستند و میخواهند اراده خودشان را بر انسان تحمیل کنند.»
*گفتوگو و دیدار چهره به چهره
نکته مهم دیگر در مقوله گفتوگو از منظر امام موسی بحث دیدار چهره به چهره و گفتوگوهای رو در رو و رفتن به دیدن یکدیگر است. این یکی از مهمترین ویژگیهای عمل امام موسی صدر است که بیارتباط به تاریخ تشیع نیست. بسیاری از بزرگهای شیعه از جمله شیخ طوسی ارتباطهای مستقیم آموزشی و هم به صورت صله رحم با بزرگان اهل سنت داشتند. شیخ مفید هم استادان بسیاری از اهل سنت داشت، چنانکه در میان شاگردان او نیز بسیاری از اهل سنت حضور داشتند.
در برخی شرایط تاریخی از جمله دوران صفویه گفتوگوهای رودر رو یا قطع شده و یا اصولا کم اتفاق افتاده است. از اینجا به بعد گفتوگوها در غیاب یکدیگر رخ میدهد. عمده سفرها و نشست و برخاستهای امام با بزرگان مذاهب گوناگون به نظر من تلفیقی است از سنت نبوی دعوت به گفتوگو. ایشان بر اساس این سنت وظیفه خود میدانستند که برای رساندن سخن منطقی خود به سراغ دیگران بروند و با اینکار دیگران را هم متقاعد میکنند که دیدن را پس بدهند.
محسن الویری
*امام صدر دغدغه و درک تمدن داشت، اما تمدن پژوه نبود
در شروع مبحث باید به تفاوت و تفارق دانش تمدنی و بینش تمدنی اشاره کرد. چه بسا کسانی آگاهیهای تمدنی بسیاری هم داشته باشند، اما ممکن است دغدغه، بینش و درک تمدنی در جامعهای را که در آن زیست میکنند، نداشته باشند. من با تفکیک بین این دو مفهوم، تکیهام روی بینش تمدنی امام موسی صدر است. وی هرچند درک و دغدغه تمدنی داشت اما یک تمدن پژوه نبود.
درک تمدنی داشتن وسعت نگاه خاصی به امام موسی صدر داده بود و بیتردید بر مبنای آن درک، میتوان امام صدر را به عنوان یکی از متفکران شیعی معاصر قلمداد کرد. امام صدر هم این مباحث را به طور مستقیم در پارهای از سخنرانیها و مکتوبات خود مطرح کردند و هم به صورت غیرمستقیم. مواجهه تمدنی امام موسی صدر با پدیدهها نیز بسیار جذاب است. دو نمونه از این نوع مواجهه یکی تحلیل تمدنی ایشان است از مساله حمله اسرائیل به جنوب لبنان است و دیگری یادداشت معروف ایشان در روزنامه لوموند درباره انقلاب اسلامی ایران است که از جریان انقلاب ایران یک تحلیل تمدنی را ارائه میدهد.
*پیششرطهای لازم برای گفتوگو
گفتوگو به مفهوم معاصر و کنونی که ما میخواهیم آن را در اندیشه امام صدر بررسی کنیم، مفهومی متفاوت از آنچه در آیات و روایات آمده، دارد. گفتوگو به مفهوم امروزی گونهای از ارتباط برای فهمیدن طرف مقابل و فهماندن خود است. در چنین گفتوگویی هدف فهمیدن من از طرف مقابل است آنگونه که خود میاندیشد و فهماندن خودم آنگونه که میاندیشم، لازمه اینکار همسان دیدن خود با طرف مقابل و دست برداشتن از همه پیشفرضهای قبلی است. این در گفتوگویی که در قرآن و روایات دربارهاش سخن گفته شده متفاوت است. در گفتوگو در مفهوم قرآنی نوعی استعلا نهفته است و ما به قصد هدایت و از موضعی برتر گفتوگو میکنیم.
اما لازمه موفقیت در این گفتوگو تن دادن به گفتوگو و مفهوم معاصر آن است. پیامبران اینگونه عمل کرده و خود را پیام آور وحی برای هدایت انسانها میدانستند، اما لازمه هدایت موفق آن است که گفتوگو درباره هدایت در بستر گفتوگو به مفهوم معاصر صورت بگیرد. خدا هم برای گفتوگو با انسانها کلام خود را در سطح انسانها نازل میکند. قرآن نازل میشود یعنی پایین میآید تا قابل فهم بشود. اینکه مجال برای پرسشگری در متون دینی مطرح شده، یعنی اینکه معصوم خودش را در حد انسانهای عادی پایین میآورد تا اینکه مساله گفتوگو شکل بگیرد و این لازمه دعوت موفق است.
نکته مهم بعدی در این است که گفتوگو در خلا صورت نمیگیرد. گفتوگو در یک بستر اجتماعی شکل گرفته که به هر اندازه که ساختارهای اجتماعی و تودههای مردم، نهادها و سازمانها و… رشد یافتهتر و منسجمتر باشند به همان اندازه نیز گفتوگو ضریب موفقیت بیشتری دارد. امام موسی صدر ضمن اعلام تنوع قومی لبنان اشاره میکند که اگر یک پنجم عالمان بزرگ شیعه از این منطقه کوچک لبنان برخاستهاند، علت آن است که ملت بزرگ لبنان پشت آن بوده است. زیرا فضیلت در فضای مناسب رشد میکند و میبالد.
*لازمه گفتوگو؛ تن دادن به تکثر
همچنین فراموش نکنیم که لازمه گفتوگو تن دادن به تکثر است. در جامعهای که فقط یک صدا وجود داشته باشد، گفتوگو معنا ندارد. لازمه تمدن هم پذیرش تنوع نظامها، سلیقهها و گروههای مختلف است. تمدن از تنوع شکل میگیرد.
زمانی که ما از بینش تمدنی سخن به میان میآوریم، به دلیل اینکه تمدن یک مفهوم وسیع و کلان است و آن بالاترین سطح پیشرفت اجتماعی را تعبیر به تمدن میکنیم، ربطش به زیست اجتماعی روزمره دشوار میشود. هرچند اگر کسی افق نگاهش تمدنی باشد، رفتار خُرد و کوچکش را نیز میتوان با نگاه تمدنی تعبیر کرد.
بررسی زندگی امام موسی صدر نشان میدهد که وی بر اساس نحوه درک خود از گفتوگو به طور گستردهای برای ایجاد انسجام اجتماعی و اصلاح اجتماعی و در نتیجه زمینه سازی و حرکت به سمت تمدن قدم برداشتند. برای اثبات این مدعا چند شاهد مثال میآورم: نخستین نمونه از زندگی امام موسی تنوع بسیار شگفتی از مردمان، گروهها، مذاهب، شخصیتهای کشوری و لشکری و شخصیتهای بینالمللی است که طرف گفتوگوی امام موسی صدر واقع شدهاند. امام صدر صرفا با یک قشر خاص نخبگانی و یا گروه خاصی از مردم در ارتباط نبوده و ارتباطات اجتماعی بسیار گستردهای داشتند و در همه موارد این ارتباطات به آداب گفتوگو پایبند بودند.
آیتالله شبیری زنجانی میگویند: «در تمام مدتی که امام موسی را میشناختم، ندیدم که صدایش را بلند کند یا هنگام گفتوگو با افراد مختلف به تندی رفتار کند. ایشان به هنگام گفتوگو بسیار مودب بودند. این از صفاتی بود که امام موسی را در میان مردم متمایز و برجسته میکرد و نزد دیگران جایگاهی خاص میبخشید.»
مثال دوم در مساله تکثر است. زمانی که انتخابات نخستین مجلس اعلای شیعیان لبنان در سال 1969 برگزار شد و امام موسی به مقام ریاست رسید. در همین ایام رییس جمهور وقت لبنان به دارالافتای جعفری برای تبریک گفتن رفت. در این ملاقات امام صدر یک سخنرانی کلیدی کرد که در آن نکته مهمی در فهم اندیشه تمدنی وی نهفته است. امام میگوید که «حضرت رییس جمهور هرکس گمان برد به وجود فرقههای مختلف در لبنان و سازماندهی امور این فرقهها سبب ضعف احساسات ملی است به این مساله از دریچهای تنگ نگریسته است. ما بر این باوریم که وجود فرقههای سازمان یافته مختلف نقطه آغاز همکاری است و دریچههای تمدن به روی دستاوردهای انسان در همه اعصار است. این فرقهها این تجارب را وارد لبنان کردهاند و تبادل میکنند و پیکرهای واحد را تشکیل میدهند که نباید عضوی از آن ناقص باشد و در نتیجه همبستگی ملی و انسانی تربیت میشود.»
اینکه کسی تنوع شگفت را سرمایه همبستگی اجتماعی، انسانی و ملی قلمداد کند، در اصل فهمی است که از درک تمدنیاش برخاسته است. همچنین امام صدر در متنی که به مناسبت تقارن میلاد مسیح با روز عاشورا برای مردم لبنان صادر کرده میگوید که ما الگوی عینیت یافته جهان و صحنهای نمونه از فضای تمدنی آن هستیم که همه در آن حضور دارند. ایشان جامعه لبنان را آینه کوچکی از آینده تمدنی جهان میدانستند.
*حرکت اصلاحی امام صدر مبتنی بر گفتوگو بود
امام صدر همچنین در سال 1962 در زمره نخستین اقداماتشان پس از سفر به لبنان دو ملاقات با رهبر مذهبی مارونیان صور و فلسطین و اسقف کلیسای کاتولیک منطقه صیدا داشتند. در این ملاقاتها درباره تکثر مذهبی و فرقههای لبنان و لزوم یکپارچه کردن تلاشهای مذهبی صحبت کردند و در نتیجه گفتوگو به این نتیجه رسیدند که هر سه با هم به مناطق مختلف به ویژه در مناطقی که مسلمان و مسیحی در کنار هم زندگی میکنند، سر بزنند.این اقدام اجتماعی با گفتوگو با مقامات مذهبی غیرمسلمان صورت گرفت و مقدمه یک حرکت اجتماعی موثر شد.
امام صدر در همان روزهای آغازین مجلس اعلا نامهای به مفتی اهل سنت لبنان نوشت و به ایشان پیشنهاد داد که درباره یکسان سازی اعیاد و مناسبتهای اسلامی در سراسر لبنان میان شیعه و سنی فکر شود.
در سال 1973 بعد از درگیری ارتش لبنان با مقاومت فلسطین باز امام موسی صدر با استفاده از روش گفتوگویی خاص خود اختلافها را چارهجویی میکند. در همین سال در جلسهای به یکی اعلام کردن مذهب علوی و جعفری اقدام کرده و میگوید که امیدوارم این جلسه آغازی بر گفتوگو و شروعی برای اتحاد و وحدت کلمه باشد.
به اعتقاد من بررسی گزارشهای موجود از رفتار اجتماعی امام موسی صدر به خوبی نشان میدهد اگر کسی بینش و درک تمدنی داشته باشد، حرکت اصلاحی مبتنی بر گفتوگویش بسیار میتواند ثمربخش باشد. امام موسی صدر نمونه تمام عیار این هستند. به این نکته توجه داشته باشید که امام به عنوان یک عالم بلاد در جنوب لبنان حضور داشتند.
سوال اینجاست که یک عالم بلاد چگونه میتواند یک محل کوچک رو به اضمحلال را اینگونه به یک منطقه پویا تبدیل کند؟ امام از این نظر یک الگوی موفق است که توانست بحثهای اندیشهای خود را در مقام عمل هم بیاورد. تجربه گفتوگو محور ایشان نشان میدهد که عالم محلی چکونه میتواند در تحولات منطقهای و فراتر از آن در تحولات جهانی موثر باشد.
ما هیچ راهی جز همین راه گفتوگو محور برای نشان دادن قابلیت مکتب اهل بیت نداریم. مکتب اهل بیت را با روشهای مستقیم تبلیغی نمیتوان به خوبی معرفی کرد. باید زمینهای ایجاد کنیم که دیگران درباره ما داوری کنند و رمز موفقیت امام این بود که توانست چهرهای از مکتب اهل بیت را ارائه بدهند تا دیگران بتوانند منصفانه داوری کنند. در این وضعیت بسیار مهمی که الان منطقه به آن دچار است ما چارهای جز رجوع به اندیشههای امام موسی صدر نداریم.