رئیس فرهنگستان علوم گفت: نزاع عاشقانه لازمه فلسفه است و نباید اسم آن را جدال گذاشت، بلکه نوعی دیالوگ است که هر دو می‌کوشند یکدیگر را بفهمند. من بین آقای دکتر عبدالکریمی و دکتر پورحسن حکمیت نمی‌کنم

به گزارش مرور نیوز، رضا داوری اردکانی رئیس فرهنگستان علوم در مراسم نقد و بررسی «ایده پایان تئولوژی» در اثر جدید بیژن عبدالکریمی که عصر روز گذشته در مرکز همایش‌های کتابخانه ملی برگزار شد، گفت: بسیاری از مطالب دو جلد کتاب به دکتر عبدالکریمی به فکر من نرسیده بود و بنده استفاده کردم.

وی اظهار داشت: یک مقاله‌ای از دکتر عبدالکریمی خواندم که بسیار درخشان بود. مقاله‌ای با موضوع وحی. فکر کردم بیش از 6050 سال است که اگر قلم می‌زنم و عکس‌العمل‌ها را می‌بینم وقتی تئولوژی می‌گوییم باید همراه با لفظ باشید که بگویید مراد من از تئولوژی چیست، وگرنه خدا که می‌آید، یعنی شما با خداشناسی مخالفید.

رئیس فرهنگستان علوم گفت: خیر، عبدالکریمی با خداشناسی مخالف نیست، اگر خداشناسی را در شعر و عرفان فارسی به کار ببریم، خدادانی در برابر خداخوانی می‌شود، خدادانی چیزی و خداخواهی چیز دیگری می‌شود، نه اینکه خدادانی خدای ناکرده عیب باشد.

وی ادامه داد: شاید اولین کسی که مطلب تئولوژی را پیش آورده، ارسطو است که آن را در فلسفه اولی و در مابعدالطبیعه ذکر کرده و می‌گوید تئولوژی، تاج فلسفه اولی است. طبیعی است که این تاج فلسفه اولی را فیلسوفان ما به معنای الهیات آن هم به معنای خاص ذکر کرده‌اند، بنابراین ارسطو اسم آنچه را که درباره جوهر، عرض، علت، معلول نوشته است را الهیات نگذاشته است بلکه الهیات به معنای خداشناسی گرفته و الهیات را به معنای اخص را تدوین می‌کند و قوام این الهیات در فلسفه اسلامی است.

داوری اردکانی ابراز داشت:‌ اینکه آقای دکتر عبدالکریمی می‌گوید فلسفه اسلامی با فلسفه یونانی پیوند ندارد نمی‌توان چنین گفت، فلسفه اسلامی ماهیت را چنان تعریف می‌کند که خالق و جاعل را فرض می‌گیرد در تعریف ماهیت، تعریف ماهیت در فلسفه اسلامی، قوامش به جاعل است، این خدا است که به موجودات وجود می‌بخشد و هیچ چیز وجود نداشته است و در اینجا حق با دکتر پورحسن است. فلسفه اسلامی طرح کلی متفاوتی با فلسفه یونانی دارد و آن الهیات به معنای اخص است.

وی با اشاره به برگزاری جلسه نقد و بررسی ایده پایان تئولوژی در اثر بیژن عبدالکریمی عنوان کرد: طلیعه بحث به نظر من خوب بود، نزاع و جدال دوستانه دارند و می‌توان تعبیر لاسورز را به کار برد که نزاع عاشقانه لازمه فلسفه است و نباید اسم آن را جدال گذاشت، بلکه نوعی دیالوگ است که هر دو می‌کوشند یکدیگر را بفهمند. من بین آقای دکتر عبدالکریمی و دکتر پورحسن حکمیت نمی‌کنم، حق حکمیت هم ندارم. در واقع فلسفه نزاع عاشقانه است و اگر این نزاع میان این دو عاشقانه باشد، خوب است.

رئیس فرهنگستان علوم تصریح کرد: تئولوژی با این لحنی که دکتر پورحسن از آن دفاع می‌کند و لحنی که دکتر عبدالکریمی در پایان سخنش درباره آن حکم کرده، با تکرار شروع می‌شود و این لحن و بیان، تفکیک خدادانی در عرفان و فلسفه غربی را فکر می‌کنم که صریح و روشن در کتاب تاریخ فلسفه می‌آید را کی‌ یر که‌گورد آورده است بنده عارف به همه تفکر غربی نیستم، اما کی‌ یر که‌گورد در عین حرف‌های ساده‌ای که می‌زند به درس خیلی معتقد نیست؛ برای ما قابل قبول نیست کسی با درس موافق نباشد.

وی ادامه داد: کی‌ یر که‌گورد جمله معروفی دارد و می‌گوید از معلم خوشم نمی‌آید برای اینکه این حرف را هم می‌برد در کلاس و به درس تبدیل می‌کند، مگر می‌شود شاگرد مدرسه و دانشگاهی با درس مخالف باشد.

داوری اردکانی با اشاره به حدیثی از امام علی(ع) مبنی بر اینکه علم بر دوگونه است، عنوان کرد: علم مسموع، سود نمی‌بخشد،‌ کی‌یرلگور با علم به اینکه این دو علم از هم جدا می‌شود ما می‌آموزیم که این علم علم متبوعش است، اگر نشد بد نیست، آموخته‌ها خوب است، اما خطر این است که این هم علم باشد، در حالی که این علم نیست.

وی با اشاره به مقاله عبدالکریمی با عنوان «تفکر و امر احاطه‌کننده» گفت: مقاله تفکر و امر احاطه‌کننده که در کتاب دکتر عبدالکریمی آمده است خیال می‌کنم اهمیتی بیشتر از سایر مقاله‌ها داده است، مقاله تفکر، مقاله درخشانی است. کی‌لگور می‌گفت این تئولوژی است که درس می‌دهند و تکرار می‌کنند،‌ این تئولوژی را نمی‌خواهم، البته او را هم تکفیر هم کردند و برادرش هم حاضر نشد در مراسمش حاضر شود و گفت من در مراسم یک فرد مرتد حاضر نمی‌شوم.

رئیس فرهنگستان علوم تصریح کرد: اگر خدادانی از خداخواهی جدا شود ممکن است خطرناک باشد، اگر این دو به هم پیوسته باشند، هر دو به هم می‌توانند مدد برسانند.

وی با اشاره به پایان تئولوژی بیان داشت: چیزی که پایان یافته، دیگر آینده‌ای ندارد، ثمر ندارد. یک تعبیری هست که من آن را می‌نویسم و ویراستاران آن را اصلاح می‌کنند «توان‌بود»؛‌ یعنی دیگر جایی برای ماندن و بودن ندارد. تئولوژی خوانده خواهد شد اما مطلب این است که آینده جهان به کدام سمت می‌رود؟ آیا به صرف آموزش می‌توان این جهان را از سراشیبی که در آن قرار دارد و در طریق نهلیسم و نیست انگاری است، جلوگیری کرد؟ آیا آموزش، آموخته‌های تئولوژی، تکرارهای تئولوژی می‌تواند ما را از گرداب نهلیسم که جهان را به خطر انداخته نجات دهد؟

داوری اردکانی گفت: جهان امروز بی‌خردترین جهان‌ها است، آیا تئولوژی می‌تواند جلوی خطری که آشکارا پیش می‌آید را بگیرد؟! اگر فکری، رأی‌ای و نظر ما را از این امر احاطه‌کننده باز بدارد و اگر من، ما در کار آید، آن وقت آن ارتباطی که ما در امر احاطه‌کننده نیاز داریم فراموش شود، فاجعه‌ای در جهان اتفاق خواهد افتاد.

وی ادامه داد: جمله‌ای از ارنست رولان را فراموش نمی‌کنم، این جمله برای من تکان دهنده بود. رومان رولان فردی خطیب، بلیغ، نویسنده، فیلسوف فرانسوی است که شیفته ارنست رولان بود که به ملاقات ارنست نویسنده جوان فرانسوی می‌رود و از او می‌پرسد شما جطور از آینده علم حرف می‌زنید که بشر هیچ چیز دیگری نمی خواهد، علم کافی است. ما امروز خوب می‌توانیم سخن ارنست را درک کنیم،‌ ما در فکر مؤثر خودمان اینطور فکر می‌کنیم. علم باشد دیگر مهم نیست چیزی باشد یا نباشد. ما فیزیک و هیچ علمی را از جمله فلسفه را غایت نمی‌دانیم.

رئیس فرهنگستان علوم گفت: ما در این کشور دو علم داریم، همه کارها را به آنها واگذار کرده‌ایم، نخست مهندس که مهندسی، تکلیف جامعه، تعلیم و تربیت، اخلاق و... را معین می‌کند. وقتی او هست به هیچ چیزی نیاز نداریم،‌ این حرفی است که مردی مثل رولان با بی‌باکی بیان می‌کند و جوان خوش‌ذوق فرانسوی به او می‌گوید که فکر نمی‌کنید امید بشر و سرنوشت را به بازیچه گرفته‌ای؟ و او در پاسخ می‌گوید امید بشر به درک! از این رو اینجا ارتباط با امر احاطه‌کننده قطع می‌شود.

وی تصریح کرد: اگر این پیوند و ارتباط نباشد، حیوانات و فرشتگان تفکر نمی‌کنند، این فقط ما هستیم که سراسر قوس وجود را طی می‌کنیم، در حالی که تفکر در نسبت با امر احاطه‌کننده معنا پیدا می‌کند و مراد دکتر عبدالکریمی این نیست که تفکر و امر احاطه‌کننده دو چیز هستند و سپس بیاییم میان این دو ارتباط برقرار کنیم، اینگونه نیست و این دو از هم جدا نیستند.