«شلتر» نمایش زندگی زنان بی سرپرست و بد سرپرست است کسانی که هیچ زمانی مورد حمایت قرار نگرفته‌اند ، دست دوستی خانواده به سمتشان دراز نشده و به اعتیاد یا مسائل دیگر پناه برده‌اند.

به گزارش مرور نیوز، نمایش مستند شلتر کاری از گروه تئاتر احساس آبی به نویسندگی ساناز بیان و طراحی و کارگردانی امین میری و به تهیه کنندگی سجاد افشاریان از بهمن تا پایان اسفند ماه در تالار قشقایی تئاتر شهر به اجرا می‌رود. این نمایش درباره تعدادی زن کارتن خواب است که همه در یک مکانی به تعبیر خودشان «شلتر» که به زبان فارسی پناهگاه یا اقامتگاه نامیده می‌شود، جمع شده‌اند و مورد حمایت عده‌ای قرار می‌گیرند.

صحنه اول نمایش با دو زن که با زبان عربی صحبت می‌کنند آغاز می‌شود، هر یک در گوشه‌ای از صحنه اجرا نشسته‌اند و دو نور بر صورتشان تابیده می‌شود انگار که در صحنه بازجویی قرار دارند در میان صحنه نیز یک مصاحبه گر حضور دارد که از آنها سوال می‌پرسد.

 

این زنان در پرده‌های مختلف با پاسخ به پرسش مصاحبه‌گر از زندگی گذشته خود، مشکلات زندگی زناشویی، تربیت فرزند، اذیت و آزار اطرافیان و دوست و آشنا می‌گویند و در واقع به دلیل مشکلاتی که تجربه کرده‌اند به اعتیاد پناه برده یا از خانه فرار کرده و به شهر دیگری که همان تهران باشد، آمده‌اند.

برخی از این زنان ترجیح می‌دادند در همان شهری که به دنیا آمده‌اند زندگی می‌کردند و هرگز مجبور نمی‌شدند به تهران که از نگاه آنان شهر خشونت زده‌ای است مهاجرت کنند اما نکته‌ای که در تهران است گم شدن است این زنان به دلیل متفاوت به جبر محیط و خانواده و هزار دلیل دیگر سالهاست سعی می‌کنند از خود فرار کنند و عامدانه دوست دارند گم شوند. چون هیچ دست آشنای آنان را به خود آشتی نداده است و برای فرار از خود به سمت اعتیاد می‌روند.

نکته اصلی در این داستان مستند که توسط امین میری کارگردان چند سالی است که در قالب مستند جمع آوری می‌شده ، حضور خود میری در این کار به عنوان یک مصاحبه گر با کارتن خواب‌ها است. در خلال اجرای نمایش نیز گاهی صوت‌های واقعی صحبت با این زنان کارتن خواب پخش می‌شود و مخاطب را جذب می‌کند درحالیکه تمام اسامی و شخصیت‌ها غیرواقعی است اما نمونه واقعی آنها در دنیای واقعی وجود دارد. حتی یکی از آنها که در داستان از سرما یخ می‌زند نیز مصاحبه‌ واقعی‌اش نیمه کاره مانده و می‌میرد.

کارگردان این مستند نمایشی معتقد است که شلتر حاصل لحظات تلخ و طاقت فرسا و خاطرات خوب و بد در طول دو سال بوده است.

یکی از شخصیت‌های این نمایش به نام مینا در حال صحبت است که مصاحبه گر از او می‌پرسد اگر رییس جمهور اینجا بود از او چه درخواستی داشتی، و او می‌گوید که به او می‌گویم یک سری به پارک شوش بزند! از بمباران عراق نیز بدتر شده است!

گفت‌وگوی شخصیت‌های نمایش تلخ و گزنده است، آنها از اعتیادشان، از مشکلاتشان، از همسرانشان و از خانواده‌های بی‌توجهشان می‌گویند تا شاید درس عبرتی شود برای خانواده‌ها. بسیاری از آنها پدرانشان و برخی مادرشان را مسبب مشکلاتشان می‌دانند، اینکه به اجبار ازدواج کردند و در نهایت به گردابی افتادند که دیگر انتهایش جز تاریخی چیزی نیست اما نکته کلیدی در همه این احوالات این است که زمانی مصاحبه گر از آنها می‌پرسد چه کسی را مسبب مشکلاتتان می‌داند ، بیشتر آنها انگشت اتهام را به سمت خود می‌گیرند و می‌گویند که خودشان مقصر هستند چرا که خودشان می‌توانستند معتاد نشوند، می‌توانستند با خانواده کنار بیایند، می‌توانستند فرار نکنند و ...

چند تن از شخصیت‌های نمایش مثل همان دو خانم جنوبی که به زبان عربی صحبت می‌کنند در یک مقطعی توانسته‌اند خود را از گرداب مشکلات بیرون بکشند، اعتیاد را ترک کنند و الان عضو انجمن کمک به معتادان و پزشکان بدون مرز شوند آنها شرایط بهتری از بقیه دارند.

همه شخصیت‌های نمایش زن هستند به جز ، مصاحبه گر که کارگردان کار نیز هست. وی از همه سوال می‌پرسد حتی برخی را سوال پیچ می‌کند و تا جایی که اخلاق اجازه دهد جلو می‌رود تا بیشتر با افراد آشنا شویم اما در جایی دیگر احساس می‌شود که زیاده روی می‌شود و مخاطب از این همه زمان طولانی به تنگ می‌آید.

شلتر نمایش زندگی زنان بی سرپرست و بد سرپرست است کسانی که هیچ زمانی مورد حمایت قرار نگرفته‌اند ، دست دوستی خانواده به سمتشان دراز نشده و به اعتیاد یا مسائل دیگر پناه برده‌اند. اینها حتی خودشان هم نتوانستند مادران خوبی باشند یا بچه‌هایشان را به دیگران سپردند و یا فرزندانشان نیز گرفتار مشکلات خودشان شده‌اند.

اما نکته جالب داستان امیدی است که در برابر ناامیدی این انسان‌ها وجود دارد همه آنها با همه این مشکلات آرزو دارند، آرزوهایی کوچک تا بزرگ که شاید برای همه ما خنده دار باشد، آرزوی داشتن یک سقف، آرزوی بغل گرفتن فرزندانشان، آرزوی دیدن پدر و مادر، آرزوی یک وعده غذای گرم و...