به گزارش مرور نیوز نویسنده این رمان گفت: رمان «انگار حوریه و رزیدنت همدستی کردهاند!» به تازگی از سوی نشر آگه منتشر شده است. این رمان روایت انسانی است که درباره سلامتیاش وسواس دارد. این وسواس او را وادار میکند به صورت دیوانهواری دائم فشار خوانش را کنترل کند.
حیاتی افزود: در فلشبک این رمان ما با کودکی مواجه هستیم که به صورت هراسآلودی از تصور مرگ وحشت دارد. رخدادهای دوران کودکی وی بنیان فکری شخصیت رمان را درباره مرگ پیریزی میکنند.
این رمان ادامه رمان «انگار به آن طرف خیابان رسیدهای!» از همین نویسنده است که در سال 93 توسط نشر آگه به چاپ رسیده بود.
در رمان «انگار حوریه و رزیدنت همدستی کردهاند!» میخوانیم: پدرت در حالی که اشک میریزد قالیچه را بلند میکند. ماشین اسباببازیات به گوشهای میافتد و چرخی که با پوش کبریت به میله آهنی زیر ماشین سفت و چفت کرده بودی میکَنَد و قِل میخورد و میرود جلوی گربهرو میافتد. پدرت قالیچه را به مردان حامل تابوت میرساند. آنها تابوت را از رویشانههایشان زمین میگذارند تا پدرت قالیچه را روی مادرت بیندازد. میاندازد و در حالی که دستمال ابریشمی چروکش را جلوی چشمش میگیرد شانههایش تکان میخورد. میرود و کنار آمبولانس میایستد. تو مات و مبهوت ماندهای که در این لحظه به چه کسی پناه ببری. چشمت به نیره میافتد. سرش را آهسته برایت تکان میدهد. فکر میکند متوجه حرکتش نشدهای. بنابراین دستش را کمی بالا میآورد. نمیدانی منظورش از این حرکات چیست.
از حمید حیاتی دو کتاب در زمینه فلسفه و روانکاوی و سه رمان در بازار کتاب موجود است.