محمدحسین مهدویان کارگردان و محمود رضوی تهیهکننده «ماجرای نیمروز» درباره نحوه انتخاب بازیگران این فیلم به ویژه قرار دادن دو بازیگر با سابقه طنز در نقشهای جدی توضیح دادند.
به گزارش مرور نیوز، وقایع تاریخی تابستان 1360 و شرایط سختی که از سوی منافقین برای مردم کشورمان همزمان با اوج جنگ عراق علیه ایران شکل گرفته بود، از جمله مواردی است که در سینمای ایران کمتر به آن پرداخته شده بود تا اینکه «ماجرای نیمروز» به کارگردانی محمدحسین مهدویان به نوعی وقایع آن سال را به تصویر کشید. مهرداد صدیقیان، احمد مهرانفر، هادی حجازی فر، مهدی زمین پرداز، حسین مهری، محیا دهقانی، لیندا کیانی، امیراحمد قزوینی، امیرحسین هاشمی، جواد عزتی و مهدی پاکدل از جمله بازیگران این پروژه سینمایی هستند. در خلاصه داستان «ماجرای نیمروز» آمده است: در محله های پر آشوب تهران، در پیچاپیچ خیایان ها و کوچه ها و در پستوی خانه ها سرگردان و حیران. آیا این جستجو را فرجامی هست؟
با اکران «ماجرای نیمروز» به کارگردانی محمدحسین مهدویان، از این کارگردان، محمود رضوی تهیه کننده و هادی حجازی فر بازیگر نقش «کمال» دعوت کردیم تا گفتگویی درباره این اثر سینمایی داشته باشیم.
در بخش اول این مصاحبه محمود رضوی به نکته مهم درباره کارگردانان هم نسل بهروز شعیبی و محمدحسین مهدویان اشاره کرد و گفت نسل ما خاطره و تصورات عینی از اتفاقات دوران دو فیلم «سیانور» و «ماجرای نیمروز» ندارد تا براساس آن فیلم بسازیم و ما کسانی هستیم که از طریق مطالعه، دیدن فیلم و دریافت اطلاعات موجود و مصاحبه های انجام شده در این زمینه به یک تصور ذهنی رسیده ایم. هادی حجازی فر نیز بیان کرد اینکه من در جشنواره های مختلف جایزه بهترین بازیگر را دریافت نمی کنم شاید به این دلیل است که نام من برای این دست از جشنواره ها اعتبار نمی آورد.
در بخش دوم این مصاحبه محمدحسین مهدویان و محمود رضوی به روند انتخاب بازیگران فیلم اشاره می کنند و هر دو معتقد هستند که حضور دو بازیگر کمدی در نقش های مهم این فیلم، نه تنها یک ریسک نبود بلکه در باورپذیری این اثر سینمایی در مخاطب تاثیرگذار است.
با ما در این گفتگو همراه می شوید:
*آقای مهدویان «ماجرای نیمروز» برخلاف فیلم قبلی شما شخصیتمحور نیست و نمی توان گفت که کدام شخصیت در این فیلم شخصیت اصلی به شمار می رود.
محمدحسین مهدویان: اگر به کارهای قبلی من یعنی «آخرین روزهای زمستان» و «ایستاده در غبار» نگاه کنید جدای اینکه این آثار فضای بیوگرافیک داشتند، فضای حاکم بر روایت هر دو فیلم و به خصوص فیلم دوم من، متکثر و پراکنده است و این مساله خود بخشی از واقع گرایی فیلم است.
وضعیت متکثر بودن کاراکترها که در «ماجرای نیمروز» دیده می شود تا حد زیادی به واقع گرایی فیلم کمک می کند؛ یعنی در این فیلم چند نفر هستند که داستان را پیش می برند و یک شخصیت اصلی و واحد که داستان را از آن منظر آن دنبال کنیم در فیلم نیست و یک گروه هستند که «ماجرای نیمروز» را پیش می برند. البته استفاده از شیوه گروهی، در سینما بی سابقه نیست و بارها فیلم هایی دیده شده است که یک گروه هستند که فیلم را جلو می برند. البته باز هم می گویم این گروهی بودن به فضای واقعی فیلم بسیار کمک کرده است.
*انتخاب بازیگران برچه اساس صورت گرفت؟ در بین بازیگران افرادی چون جواد عزتی و احمد مهرانفر را می بینیم که پیش از این مخاطب آنها را با نقش های کمدی می شناسند، اما در «ماجرای نیمروز» کاملا از سابقه آنها آشناییزدایی شده است.
مهدویان: انتخاب بازیگران روندی بود که در مشورت سه نفره بین من، ابراهیم امینی و آقای رضوی صورت گرفت. ابراهیم امینی قرار بود با بازیگران کار کند، محمود رضوی نیز به عنوان تهیه کننده تجربه بسیاری برای همکاری با بازیگران شناخته شده داشت و به خوبی با خلقیات آنها آشنا بود، این درحالی بود که من تجربه همکاری با بازیگران شناخته شده را نداشتم. در نتیجه ما سه نفر با مشورت هم بازیگران را انتخاب کردیم.
درست است که انتخاب دو بازیگر طنز می توانست برای من ریسک بالایی به همراه داشته باشد، اما واقعیت این است که ما روی توانایی این دو بازیگر بر اساس شناختی که از آنها داشتیم حساب کرده بودیم و می دانستیم که از آن بازیگرانی هستند که بسیار توانمندند و اگر تنها نقش های کمدی بازی کرده اند به این دلیل است که این مدل نقش ها به آنها پیشنهاد شده است این درحالی که پتانسیل بازی در نقش های جدی و متفاوت را دارند، چرا که سابقه کار تئاتر دارند و در گذشته نیز نقش های متفاوتی بازی کرده اند. علاوه بر آن، محمود رضوی تجربه رضا عطاران را در «دهلیز» و فرهاد آئیش در «پرده نشین» را داشت.
در نهایت می توان گفت انتخاب این بازیگران برای ما بیشتر یک تصمیم متفاوت بود تا یک تصمیم ترسناکفکر می کنم اینگونه انتخاب ها لزوما نتیجه بدی نمی دهد، البته به شرط اینکه بازیگرِ توانایی داشته باشیم که خوشبختانه کارنامه کاری این بازیگران نشان می دهد که بازیگری برای آنها یک امر بسیار جدی است و تنها به دلیل بامزگی سر از سینما درنیاورده اند. آنها با اتکا به توانایی بازیگری و تحلیل نقش توانسته اند در نقش های خود موفق شوند. در نهایت می توان گفت انتخاب این بازیگران برای ما بیشتر یک تصمیم متفاوت بود تا یک تصمیم ترسناک. احساس می کردیم این غریبه گردانی و آشناییزدایی می تواند یک عنصر جذاب برای مخاطب باشد و همین چیزی که می توانست برای فیلم ما یک تهدید باشد، تبدیل به یک فرصت شده بود.
محمود رضوی: جواد عزتی و احمد مهرانفر توانایی لازم برای بازی در چنین نقش هایی را داشتند و این مساله چیز عجیبی به نظر نمی آمد. ضمن اینکه مخاطب زمان زیادی لازم ندارد که با بازیگران همذات پنداری کند و آنها را بپذیرد. ضمن اینکه همین محبوبیت و خلاقیتی که این بازیگران دارند به باورپذیری نقش آنها کمک کرده است. معتقدم کسانی که کار طنز انجام می دهند نسبت به کسانی که کار جدی انجام می دهند برای مردم آشناتر هستند و مردم با آنها بسیار صمیمی تر هستند و فکر می کنند زمانی که با آنها خندیده اند، این بازیگران جزوی از خانواده آنها بوده اند. به همین دلیل حضور این بازیگران راه ما را برای جا انداختن نقشها آسان کرد.
ما هنگام انتخاب این بازیگران به این فکر کردیم که مردم به سرعت این بازیگران را می پذیرند و با آنها جلو می روند. نباید فراموش کرد که خنداندن مردم کار راحتی نیست و این بازیگران توانایی در دست گرفتن ذهن مردم را دارند.
*تحقیقاتی که برای رسیدن به فیلمنامه «ماجرای نیمروز» صورت گرفت بر چه اساس بود و هنگام تحقیق به چه آرشیوهایی دسترسی داشتید؟
مهدویان: برای تحقیق نگارش فیلمنامه «ماجرای نیمروز» به ضرورت سراغ منابع مورد نیاز در آرشیوهای موجود رفتیم؛ یعنی اول فکر می کردیم که به چه چیزهایی نیاز داریم تا سراغ آن برویم. البته بخش اعظم این اطلاعات را از مرکز اسناد انقلاب اسلامی پیدا کردیم. پیش از هر چیز باید بگویم که بسیاری از افراد فکر می کنند یک آرشیو بسیار عجیب و غریبی یک جایی وجود دارد که اطلاعاتی خاص در آن قرار دارد که باید بگویم چنین جایی وجود ندارد. هرچه که هست همان است که همه جا وجود دارد. حتی بخشی از فیلم هایی که نیاز داشتیم از «یوتیوب» پیدا کردیم و اصلا اینگونه نبود که به آرشیو فیلم خاصی دسترسی داشته باشیم. مقداری عکس و سند نسبت به آن دوران بود که از مرکز پژوهش های اسلامی بدست آوردیم که دسترسی به این بخش نیز برای هر پژوهشگری امکان پذیر است. البته با توجه به اینکه زمان ما برای تحقیقات بسیار کم بود، از روابط و آشنایی آقای رضوی استفاده کردیم تا بتوانیم به سرعت کار خود را انجام دهیم. کل عقبه تحقیقاتی که در ذهن آقای حسن روزی طلب و آقای اصفهانی بود در اختیار ما قرار گرفت و این افراد تجربه چندین ساله تحقیقاتی را که داشتند در اختیار ما قرار دادند.
رضوی: مهمترین منبع ما مرکز اسناد بود، این را باید بگویم که قبل از اینکه بخواهیم این فیلم را بسازیم به دنبال تحقیقات اتفاقات هفتم تیر بودم و ایده شکل گیری این تیم 5 نفره که در «ماجرای نیمروز» آمده است، در مرکز اسناد و براساس اطلاعات و داده های آنها ایجاد شد.
*در چیدمان اتفاقاتی که در فیلم به تصویر کشیده شده است، بحث عملیات مهندسی قبل کشته شدن موسی خیابانی آمده است. این جابجایی تاریخی برچه اساس صورت گرفته است؟
مهدویان: زمانی که کاراکتر کمال را شکل می دادیم، به این نتیجه رسیدیم که این شخصیت چقدر ویژگی های احمد متوسلیان را دارد. البته این را هم تاکید می کنم که شخصیت کمال اولین کسی بود که بازیگر آن مشخص شد. به عنوان مثال یکی از کاراکترهای اصلی فیلم شخصیت «مسعود» است، مسعود آدمی است که چند ماه بعد از داستان در برابر خشونتی قرار می گیرد که نگاه او را نسبت به این اتفاقات شکل می دهد. به همین دلیل این ماجرا را از منظر زمانی جابجا کردیم. البته این را باید بگویم این تغییرات زمانی، چندان مساله تاریخی را تغییر نمی داد؛ چراکه عملیات مهندسی که در سال های 61 و 62 انجام می شود، قبل تر نیز در سازمان منافقین سابقه داشته است. در واقع این شیوه برخورد خشن در دهه 50 برای مجید شریف واقفی رخ داده است، در نتیجه این گونه تغییرات در فیلم شکل گرفت، اما برای ما مهم بود که به لحاظ داستانی چنین واقعه ای را که چند ماه دیگر درباره شخصیت مسعود اتفاق می افتد، در فیلم نشان دهیم تا تاثیر آن را در مسعود داشته باشیم.
*در این فیلم مخاطبی که آگاهی دقیقی نسبت به آن تاریخ ندارد با حجم زیادی از اطلاعات مواجه می شود و گاهی فکر می کند از فیلم و حجم اطلاعات جا مانده است.
مهدویان: این حجم اطلاعات، طبیعت این گونه از فیلم ها است. پیچیدگی این فیلم ها به دلیل اطلاعاتی است که به مخاطب می دهد. به عنوان مثال در فیلم «جکی براون» تارانتینو تا 50 دقیقه اول مخاطب گیج این است که چه چیزی می بیند، اما مهم این است که چنین فیلم هایی یک وضعیت نفس گیر و یک ذهن درگیر در مخاطب ایجاد می کند که فیلم را از دست ندهد. این روند اگر به شکلی طراحی شود که تماشاگر احساس کند با یک وضعیت پیچیده روبرو است و نگران این باشد که از فیلم جا می ماند بسیار خوب است. متاسفانه یکی از مشکلات فیلم های پلیسی ما این است که چنین وضعیتی را در مخاطب ایجاد نمی کند تا او با خود فکر کند که چه اتفاقی رخ می دهد؟ البته این را هم باید بگویم که در این مدل از فیلم ها از نیمه، یواش یواش مخاطب به فهمی از مسائل پی می برد و درگیر اتمسفر فیلم می شود. بسیاری از افراد به من می گویند نیمه دوم فیلم از نیمه اول جذاب تر است، در حالی که همه برداشتهایی که در نیمه دوم فیلم است و باعث می شود که مخاطب حس خوبی نسبت به فیلم داشته باشد، به دلیل کاشت های نیمه اول است که مخاطب را به لحاظ احساسی درگیر و مجبور به دنبال کردن فیلم کرده است. فکر می کنم بخش اعظم جذابیت فیلم برای مخاطب چنین نحوه روایتی است که برای فیلم درنظر گرفته شده است.
*پیش از این بیان کرده بودید که شخصیت کمال به نوعی از «ایستاده در غبار» آمده است. کمی در این باره توضیح دهید؟
مهدویان: زمانی که کاراکتر کمال را شکل می دادیم به این نتیجه رسیدیم که این شخصیت چقدر ویژگی های احمد متوسلیان را دارد. البته این را هم تاکید می کنم که شخصیت کمال اولین کسی بود که بازیگر آن مشخص شد. یعنی زمانی که داشتیم این شخصیت را می نوشتیم فکر کردیم که باید این کاراکتر را هادی حجازی فر بازی کند، چرا که شباهت بسیاری به احمد متوسلیان دارد و شاید اگر این شخصیت خوب درآمد به این دلیل بود که کمال مبتنی بر خصوصیات هادی نوشته شده بود چون از روز اول برای نقش کمال به هادی حجازی فر فکر می کردیم، در نتیجه ناخودآگاه این نقش انطباق بیشتری با بدن و شمایل هادی پیدا کرد، علاوه بر آن برای من این ویژگی را داشت که کمال همان احمد متوسلیان است که از جبهه های غرب به تهران می آید.
به خاطر دارم همان روزها به آقای رضوی گفتم کمال باید به هلیکوپتر به فیلم وارد شود، آقای رضوی نیز گفت یک هلیکوپتر آماده می کنیم که البته این کار هزینه بر بود. فکر می کنم این ورود در فیلم بسیار تاثیرگذار بود. به این مساله باید توجه کرد که چرا در سینمای جهان قطار، کامیون و یا هواپیما زیاد دیده می شود زیرا این ابزارها غیرعادی هستند که مردم از تجربه دیدن آنها در سینما لذت می برند. نمی گویم هر فیلمی با این شرایط می تواند فیلمی جذاب باشد، اما اگر جای درستی باشد نتیجه خوبی میدهد. هلیکوپتر هرچند فقط یک پلان بود، اما برای من بسیار مهم بود، چرا که نه تنها کمال را با خود می آورد بلکه اهمیت او را نشان می داد. زمانی که سکانس هلیکوپتر را در فیلم می بینم، حس می کنم که این شخصیت از آن یکی فیلم من آمده است