سه سال بعد از نمایش فیلم ترسناک «احضار روح» ساخته جیمز ون، یک بار دیگر شاهد فیلم دیگری از این کارگردان توانای سینمای وحشت هستیم. برخلاف تصور رایج که هرگونه دنباله سازی در سینما را در جهت فروش و سود بیشتر می داند، این بار در کمال تعجب می بینیم که قسمت دوم، به مراتب از فیلم اول، دقیق تر و اصولی تر است.
به گزارش مرور نیوز سه سال بعد از نمایش فیلم ترسناک «احضار روح» ساخته جیمز ون، یک بار دیگر شاهد فیلم دیگری از این کارگردان توانای سینمای وحشت هستیم. برخلاف تصور رایج که هرگونه دنباله سازی در سینما را در جهت فروش و سود بیشتر می داند، این بار در کمال تعجب می بینیم که قسمت دوم، به مراتب از فیلم اول، دقیق تر و اصولی تر است.
جیمز ون کارگردانی است که تا به حال نامش چند بار به بهانه ساختن فیلم های مهم در این ژانر بر سر زبان ها افتاده؛ او که اصالتا اهل کشور مالزی است بعد از چند تجربه موفق و ناموفق، سرانجام با کارگردانی فیلم اره به شهرت رسید و توانست در شیوه قصه گویی و روش انتقال حس ترس به تماشاگر، از الگوهای تکراری قبلی فاصله بگیرد و در این زمینه بدعت گذار باشد. تماشای قسمت های بعدی اره که توسط فیلمسازان دیگر ساخته شد، به خوبی نشانگر تفاوت استانداردهای اجرایی این کارگردان جوان است با سایر فعالان این عرصه.
جیمز ون در این سال ها هر فیلم بدیعی که در این ژانر ساخته، زمینه ساز تولید قسمت های بعدی هم شده است و این خود نشانگر اهمیت حضور او در سینمایی است که نفس هایش به شماره افتاده بود. نکته جالب توجه، ورود فیلمسازان غیر آمریکایی به هالیوود و دمیدن روحی تازه در پیکر نیمه جان سینمای وحشت در سال های اخیر است.
جیمز ون در ادامه مسیر رو به پیشرفت خود، در سال 2013فیلمی با عنوان «احضار روح» ساخت که بسیار مورد توجه قرار گرفت. فروش بالا و استقبال کارشناسان، او را بر آن داشت که این بار قسمت دوم فیلمش را نیز خودش بسازد و آن را به دست کارگردانی دیگر نسپارد. چنین شد که در سال 2016 قسمت دوم این فیلم روانه اکران شد و بار دیگر نظرها را به سوی خود و سازنده اش جلب کرد.
در «احضار روح 2» جیمز ون از دو بازیگر اصلی فیلم قبلی اش در قالب همان نقش ها و شخصیت ها بهره برده است و با این که ارجاعات آشکار و دقیقی به فیلم «احضار روح» دارد اما در واقع اثر مستقلی ساخته که حتی برای تماشاگرانی که قسمت اول این فیلم را ندیده باشند هم جذابیت دارد. دو بازیگر اصلی که از فیلم قبلی آمده اند، نماینده اتفاقاتی اند که در آمریکا می گذرد و شخصیت های تازه ای که در این فیلم از آنان رونمایی می شود، اعضای خانواده ای ساکن انگلستان هستند.
قصه فیلم در اواخر دهه 70 می گذرد و ما در نیمه نخست در حال تماشای دو ماجرای موازی و ظاهرا بی ارتباط با هم هستیم؛ یکی در آمریکا و دیگری در انگلستان. اما به این دلیل که عامل ترس در این دو خانواده ای که دور از هم زندگی می کنند و شناختی از همدیگر ندارند، یکسان است، در نیمه دوم فیلم شاهد نزدیکی و پیوند این دو خانواده با هم هستیم.
در «احضار روح 2» جیمز ون از دو بازیگر اصلی فیلم قبلی اش در قالب همان نقش ها و شخصیت ها بهره برده است و با این که ارجاعات آشکار و دقیقی به فیلم «احضار روح» دارد اما در واقع اثر مستقلی ساخته که حتی برای تماشاگرانی که قسمت اول این فیلم را ندیده باشند هم جذابیت دارد. دو بازیگر اصلی که از فیلم قبلی آمده اند، نماینده اتفاقاتی اند که در آمریکا می گذرد و شخصیت های تازه ای که در این فیلم از آنان رونمایی می شود، اعضای خانواده ای ساکن انگلستان هستند.
قصه فیلم در اواخر دهه 70 می گذرد و ما در نیمه نخست در حال تماشای دو ماجرای موازی و ظاهرا بی ارتباط با هم هستیم؛ یکی در آمریکا و دیگری در انگلستان. اما به این دلیل که عامل ترس در این دو خانواده ای که دور از هم زندگی می کنند و شناختی از همدیگر ندارند، یکسان است، در نیمه دوم فیلم شاهد نزدیکی و پیوند این دو خانواده با هم هستیم.
این ترفند در روایت داستانی، چیزی نیست که در پیشینه این سینما چندان نمونه شاخصی داشته باشد و شاید همین بدعت ها است که از جیمز ون چهره ای معتبر در سینمای وحشت ساخته است. او با زرنگی کامل، برخی عوامل فیلم قبلی را بار دیگر به همکاری دعوت کرده و برخی را نه. یکی از این افراد که با وجود نقش کلیدی اش در «احضار روح» در قسمت دوم حضور ندارد، جان لئونتی مدیر فیلمبرداری است.
مقایسه این دو فیلم از دو زاویه جداگانه مشخص می کند که چرا جیمز ون فیلمنامه نویسان کار قبلی اش را دوباره دعوت به همکاری می کند اما فیلمبردار آن فیلم را کنار می گذارد. نتیجه این مقایسه چنین است که «احضار روح 2» به لحاظ قصه پردازی و طرح معما و گشایش آن، تقریبا از همان فرمول های اثر قبلی بهره می برد اما جنبه هیا بصری و چشم اندازهایش به کلی متفاوت است با آن فیلم. در نتیجه می شود دلایل این تصمیم را درک کرد.
دان برجِس، به عنوان فیلمبردار جایگزین لئونتی شده است. ردپای این فیلمبردار را می توان در نورپردازی و رنگ آمیزی تصاویر مشاهده کرد. جیمز ون برای بازسازی جامعه شهری آمریکا و انگلستانِ سی و اندی سال پیش،؛ با مهارت کامل عمل کرده است و در این راه کار فیلمبردارش به راستی غیرقابل چشم پوشی است. اما ماجرا از چه قرار است؟
ماجرا واقعا در مشاهده دقیق چیز تازه ای برای عرضه ندارد. همان قالب ها و قواعد سینمای ترسناک را داریم با همان نشانه های آشنا در خصوص جهانی که در آن زندگی می کنیم و نسبت آن با جهان مردگان. لابلای این تقابل میان زندگان و مردگان، ناگهان تصویری از شیطان را در قالب عجوزه ای مخوف شاهدیم که سلسله جنبان کل حوادث معرفی می شود.
فیلم نهایی فیلم، جدال شخصیت های اصلی است که با توسل به باورهای دینی شان، شر این ابلیس خوفناک را از سر خانواده بی گناه کم می کنند. هر اندازه که قصه و شخصیت ها ادامه آثار شناخته شده قبلی هستند، در عوض شیوه اجرا، صحنه پردازی و استفاده از باند صوتی بدیع و تجربه نشده است. از همان سکانس افتتاحیه، کارگردان با نمایش قاب های کج و هراس شخصیت ها در کابوس ها و اوهام شان، سازی دیگر کوک می کند و اثری متفاوت را عرضه می سازد.
دان برجِس، به عنوان فیلمبردار جایگزین لئونتی شده است. ردپای این فیلمبردار را می توان در نورپردازی و رنگ آمیزی تصاویر مشاهده کرد. جیمز ون برای بازسازی جامعه شهری آمریکا و انگلستانِ سی و اندی سال پیش،؛ با مهارت کامل عمل کرده است و در این راه کار فیلمبردارش به راستی غیرقابل چشم پوشی است. اما ماجرا از چه قرار است؟
ماجرا واقعا در مشاهده دقیق چیز تازه ای برای عرضه ندارد. همان قالب ها و قواعد سینمای ترسناک را داریم با همان نشانه های آشنا در خصوص جهانی که در آن زندگی می کنیم و نسبت آن با جهان مردگان. لابلای این تقابل میان زندگان و مردگان، ناگهان تصویری از شیطان را در قالب عجوزه ای مخوف شاهدیم که سلسله جنبان کل حوادث معرفی می شود.
فیلم نهایی فیلم، جدال شخصیت های اصلی است که با توسل به باورهای دینی شان، شر این ابلیس خوفناک را از سر خانواده بی گناه کم می کنند. هر اندازه که قصه و شخصیت ها ادامه آثار شناخته شده قبلی هستند، در عوض شیوه اجرا، صحنه پردازی و استفاده از باند صوتی بدیع و تجربه نشده است. از همان سکانس افتتاحیه، کارگردان با نمایش قاب های کج و هراس شخصیت ها در کابوس ها و اوهام شان، سازی دیگر کوک می کند و اثری متفاوت را عرضه می سازد.
تا پیش از این، و با نگاهی دقیق به فیلم های متاخر این ژانر، کمتر با این واقعیت روبرو بوده ایم که بشود از الگوهای بصری سینمای هنری در راستای خلق موقعیت های وحشت در دل فیلمی از این ژانر بهره برد اما جیمز ون با شهامت، ژانری عامه پسند را با بهره گیری از الگوهای سینمای هنری از نو تعریف می کند و پیوند این دو نوع سینما را به بهانه فیلم اخیرش در کار او مشاهده می کنیم.
گذشته از این از بُعد دیگری هم می توان «احضار روح 2» را واکاوی کرد. روال معمول در سینمای ترسناک این گونه است که در فیلمی فرضا یک ساعت و نیمه نمی توان انتظار بیش از پانزده دقیقه صحنه ترسناک را داشت. در واقع هر کارگردانی برای ایجاد مقدمات و زمینه چینی، فرصت زیادی لازم دارد. در این دقایق، شرایط عادی به تصویر کشیده می شود که قرار است رفته رفته به شرایط بحرانی و بغرنج بدل شود اما بیش از نیمی از 134 دقیقه فیلم «احضار روح 2» آکنده از موقعیت های هراس آور و صحنه های وحشت زاست.
این ریسک بزرگ فقط از عهده کارگردانی بر می آید که دقیقا بداند آیا قصه و شخصیت ها در ذهن تماشاگران فیلم، آن قدر شکل پذیرفته اند که خطرات زندگی و سرنوشت شان برای آنها مهم باشد یا خیر. بنابراین این حجم از موقعیت های ترسناک، نه تنها فیلم را در مجموع آثار ترسناک که سال های اخیر، ترسناک تر می کند، بلکه پیشنهاد تازه ای است به فعالان این عرصه که یک بار برای همیشه خود را از الگوهای رایج و تکراری این سینما رها کنند و قدم به عرصه هایی بکر و تجربه نشده بگذارند.