یزد مهدی آذریزدی، پیرمرد تنها و ساده یزدی که همه عشق و زندگی خود را صرف کتاب کرده بود را همه کودکان دهه‌های 50 و 60 به خوبی می‌شناسند، مردی که پدر ادبیات کودک نام گرفت اما هنوز تنها است.

به گزارش مرور نیوز، بسیار گوشه‌گیر و کم‌حرف بود، تنهایی را بیش از هر چیز دیگری دوست داشت و بیشتر از آن، کتاب را.

همه زندگی‌اش کتاب بود تا جایی که حتی تختی که بر آن می‌خوابید، از کتابهایی درست شده بود که هنوز نخوانده بود.

آنطور که خودش تعریف می‌کرد، کودکی سختی را گذرانده بود، پدری جدی و شاید بدخلق و مادری پرمشغله و خانواده‌ای کم جمعیت، خانواده‌ای که بارها در مصاحبه‌هایش گفته بود، اندکی متفاوت از دیگر مردم و شاید منزوی بودند.

مدرسه نرفت اما وقتی شاگرد کتابفروشی در تهران شد، عشق اول و آخر زندگی خود را شناخت و این عشق پایدار ماند تا جایی که او را به جایگاه پدر ادبیات کودک و نوجوان ایران زمین رساند.

او کتاب‌هایی نوشت که این روزها دیگر نوستالوژی کودکان دهه 50 و 60 است، مجموعه هشت جلدی قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب و ده‌ها کتاب دیگر که زبان ساده و گیرای آن، کودکان بسیاری را کتابخوان کرد و کم نیستند افرادی که کتابخوان شدن خود از دوران کودکی را مرهون نوشته‌های آذریزدی هستند.

روایتی از مهجوریت پدر ادبیات کودک/ سرانجام آرامگاه آذریزدی

حکایت زندگی آذریزدی را شاید پیش از فوتش کمتر می‌دانستند اما از 18 تیرماه سال 1388 دیگر کم‌کم آذریزدی از مهجوریت درآمد و بیشتر دیده و شناخته شد و شاید بخشی از این مهجوریت، به خواسته خود او اتفاق افتاد.

18 تیرماه ۱۳۸۸، پدر ادبیات کودکان برای همیشه با دنیایی که هیچ بهره‌ای جز یک خانه قدیمی کاهگلی و انبوهی از کتاب نداشت، خداحافظی کرد و در گوشه‌ای از یک قبرستان محلی در محله خرمشاد شهر یزد همانجا که محله پدری‌اش بود و امروز به خیابان آذریزدی مشهور است، آرام گرفت.

آذریزدی که عمری را بدون زن و فرزند و در تنهایی سپری کرده بود، پس از مرگش هنوز هم تنهاست و یاد او به عنوان یکی از مفاخر یزد، فقط به 18 تیرماه هر سال منحصر شده است.

آذریزدی سنگ قبری فیروزه‌ای دارد که آفتاب بخش‌هایی از آن را تخریب کرده است در حالی که برای نویسندگان و شعرا در همه جای دنیا نمادها و مقبره‌هایی می‌سازند، آذریزدی سنگ قبری فیروزه‌ای دارد که آفتاب بخش‌هایی از آن را تخریب کرده است.

سال 1390 بنیادی که بعد از فوت آذریزدی شکل گرفت طرحی برای بنای آرامگاه این نویسنده یزدی پیشنهاد و حتی آن را رسانه‌ای کرد که این طرح هرگز اجرایی نشد و همه آنچه در یک قبرستان محلی که درب آن تقریبا در همه روزهای هفته بسته است، آرامگاه آذریزدی را از دیگر قبور متمایز می‌کند، قاب عکس اوست که آن هم تنها در تیرماه هر سال بر روی آرامگاه او گذاشته می شود.

روایتی از مهجوریت پدر ادبیات کودک/ سرانجام آرامگاه آذریزدی

برای ساخت این آرامگاه حتی بودجه 150 میلیون تومانی نیز تصویب شد و رئیس بنیاد آذریزدی در جمع رسانه‌ها مطرح کرد که عملیات اجرایی احداث این آرامگاه از تابستان سال 1390 آغاز می شود اما واقعیت این است که این آرامگاه هرگز ساخته نشد.

برای طراحی این آرامگاه حتی یک فراخوان عمومی داده شد و در نهایت نیز طراحی سیدعباس قیومی از میان 75 اثر رسیده انتخاب شد.

در آن زمان وعده‌های بسیاری از سوی بنیاد مهدی آذریزدی داده شد تا جایی که نه تنها قرار بود برای آذریزدی مقبره‌ای ساخته شود بلکه قرار بود در قالب این طرح، برای تنها شهید مدفون در این قبرستان محلی نیز آرامگاه احداث شود.

روایتی از مهجوریت پدر ادبیات کودک/ سرانجام آرامگاه آذریزدی

امروز شش سال از این وعده‌های بنیاد مهدی آذریزدی می‌گذرد و نه تنها از مقبره و آرامگاه خبری نیست بلکه حتی شرایطی فراهم نشده که مردم و علاقمندان به ادبیات کودک و نوجوان بتوانند آزادانه و بدون منع تردد، فاتحه‌ای برای نویسنده پرتیراژترین کتاب‌های کودک و نوجوان بخوانند زیرا درب این قبرستان محلی تقریبا در همه ایام هفته به جز پنج‌شنبه‌ها بسته است و رفت و آمد باید با هماهنگی نگهبان آن انجام شود که در اغلب موارد حضور فیزیکی ندارد.

امروز در سالروز درگذشت مهدی آذریزدی نیز خبری از گرامیداشت این شاعر و نویسنده یزدی نیست.

شاید پدر ادبیات کودک و نوجوان ایران زمین هنوز هم مهجوریت را بیشتر از نام‌آوری می‌پسندد.