به گزارش مرور نیوز، بعضی از بزرگان سیاست و افراد تاثیرگذار در جهان عنوان میکنند که تاریخ سخن میگوید و تنها یک عدد و یا موضوعی گذرا نیست. در این جهان هستی نیز در هر کشور روزهایی هستند که ماندگار میشوند و تاریخ آن روز برای همیشه جاودان میشود و در یادها میماند.
روز ملی چین که در اول اکتبر هر سال آغاز میشود و یا روز ملی فرانسه که در چهاردهم جولای و به مناسبت انقلاب کبیر فرانسه برگزار میشود از این قبیل تاریخها است و کشورهای دیگر هم هر کدام به نحوی روزهای بزرگی را در تقویم خود دارند. روزهایی که مردم این کشورها هیچکاه آن را فراموش نمیکنند و همیشه آن را جاودانه میدانند.
نقطه اشتراک این تاریخها در اقصی نقاط جهان تاثیرگذاری اجتماعی آن اتفاق و آن تاریخ است. شاید آن روز و آن تاریخ، سیاسی نباشد، اما حتما تاثیرگذار است. تاثیرگذاری به قیمت تاریخ یک ملت، عوض شدن آینده نسلهای آن کشور، دشمنی دولتهای استکباری و از دست دادن جوانانی که سرمایههای بزرگ یک کشور هستند، اما جان خود را برای هدف بزرگ ملتشان فدا میکنند.
در کشور ما نیز به غیر از اعیاد و عزاداریهای مذهبی روزهای ملی بزرگی وجود دارد. مانند روز ملی مشروطه، پیروزی انقلاب اسلامی، آغاز جنگ تحمیلی، سالروز به قتل رساندن امیرکبیر، سالروز شهادت بزرگانی مانند شهیدان رجایی، باهنر، بهشتی، مطهری و تاریخهای فراوان دیگر، اما شاید بتوان یک روز را تاثیرگذارتر و مهمتر دانست، چرا که این روز شروعی بر پیروزی ملتی رنج دیده از از استکبار، بردگی و تحقیر در مقابل دشمنانی بود که ایران را تنها به عنوان یک کشور مستمعره میدیدند. آن تاریخ ۲۶ دی ۵۷ است.
روزی که محمدرضا پهلوی شاه آن سالهای ایران برای همیشه از ایران فرار کرد. روزی که سرانجام محمدرضا شاه مجبور شد ایران را به سمت کشور مصر ترک کند و این در حالی بود که حتی نزدیکترین حامیان و اربابانش هم از پذیرفتن او امتناع کردند.
محمدرضا در سال ۱۳۲۰ پس از پدر دیکتاتور خود و با دخالت مستقیم خارجیها به تخت سلطنت نشست و در ۳۷ سال حکومت خود تمام تلاشش را برای راضی کردن قدرتهای خارجی به کار گرفت و به نوعی در آن سالها ایران کشوری تحت امر آمریکا و دوستان آن بود و کشور ما به هیچ وجه مستقل بودن را تجربه نکرده بود.
پهلویها به راحتی ایران را با از دست دادن بحرین کوچک کردند و به آن افتخار کردند. پهلویها بدون نظر مستقیم آمریکاییها هیچ تغییری در حکومت و افراد ندادند و به آن افتخار کردند. آنها تمام منابع و سرمایههای ایران را به نام خود کردند و کسی حق اعتراض نداشت و به این استبداد و دیکتاتوری فخر فروختند. پهلویها مردم را به فقر رساندند و تمام مزایا را برای خود میدانستند و هیچ گاه نارضایتیهای اجتماعی مردم را نشنیذند و اهمیتی به آن ندادند.
آنها به گفته خودشان در کتابهای خاطرات خود تنها به جشنهای گران و فسادهای اخلاقی و مالی دل خوش بودند و مردم در اولویت برای آنها نبودند و همین موضوع شروعی بر اتمام دوران پادشاهی در ایران بود.
محمدرضا و دوران سلطنتش در سال ۵۷ در چنین روزی با خواست صریح ملت برای همیشه از ایران رفتند و دوران جدید ایران را کلید زدند.
حالا، اما ۴۴ سال از آن زمان و آن روز بزرگ گذشته است، ۴۴ سالی که نباید فراموش کنیم. فراموشی که حالا ته ماندههای همان پهلوی و همان کسانی که در تحقیر ملت ایران نقش اصلی را ایفا کردند به دنبال استفاده از آن هستند.
امروز همان کسانی که ایران را کوچک کردند و حقارت را برای ایران بزرگ به ارمغان آوردند خارج از مرزهای مقدس ایران اسلامی دلسوز شدهاند و برای دو دستگی و نابودی امنیت و آسایش در کشور تلاش میکنند.
پهلویها که پس از گذشت ۴۴ سال هنوز با پولهایی که از منابع ایران دزدی کردند زندگی میکنند، حالا با کمک همان رئیسهای گذشته خود برای عزت ایران اسلامی دلسوزی میکنند. آنها دلسوزی میکنند و امیدوارند مردم ایران فراموشی بگیرند و از یادشان برود که پهلوی با غرور و عزت ایران چه کرد. امیدوارند ایرانیها قانون کاپیتولاسیون آمریکاییها را از یاد ببرند. امیدوارند نبود آب، برق و گاز در بیشتر روستاها و شهرها را از یاد ببرند. آنها امیدوارند مردم ایران قیام ۱۵ خرداد، جمعه سیاه و کشتار ۱۷ شهریور را از یاد ببرند.
آنها حالا با کمک تمامی دشمنان ایران آمادهاند تا از آب گل آلود ماهی بگیرند. آنها میخواهند از بعضی کاستیها در کشور استفاده کنند تا مقابل پیشرفت ایران اسلامی بایستند و آن را بار دیگر به گذشته شکست خورده بکشانند.
آنها با تمام وجود امیدوارند ۲۶ دی را فراموش کنیم، اما این تاریخ نه امروز و نه هیچ وقت دیگر فراموش نمیشود و از یادها نخواهد رفت.