هوش سازمانی دارای ابعاد گوناگونی است که از مهمترین آنها می توان به میل به تغییر در همه اجزای مجموعه، اتحاد و همدلی پرسنل و کارمندان آن سازمان، روحیه کاری بالا، کارآمدی، کارآفرینی، تمایل به کارگیری دانش مورد نیاز و نوآوری در امور مختلف اشاره نمود. در این میان نوآوری را می توان یکی از ابعاد مهم هوش سازمانی تلقی کرد. سازمان ها برای پیشرفت و ماندن در مسیر رقابت، بیش از گذشته محتاج نوآوری هستند. به معنی دیگر نوآوری موتور محرک سازمان در مسیر توسعه قلمداد می شود.
به گزارش مرور نیوز، در وضعیت کنونی جهان، مدیران و تصمیمگیران سازمان برای دستیابی به اهداف و برنامههای تدوین شده سازمانی خود و نیز پیشرفت مجموعه به ویژگیهای خاصی نیاز دارند که هوش سازمانی از مهمترین آنهاست. مدیران در عرصه های امروز باید با کسب دانش عمیق از تمام مولفهها و عوامل محیطی، هوشمندی سازمان خود را بالا ببرند تا همیشه در عرصه رقابت پیشتاز باشند. زمانی که مدیران و زیرمجموعه سازمانی آنها از هوش سازمانی بهینه برخوردار هستند، قادرند در هر لحظه درک صحیحی از شرایط موجود داشته و متناسب با شرایط، عملکرد مؤثرتری بروز دهند. هوش سازمانی سبب خواهد شد تا مجموعه با تفسیر درست از وضعیت سازمان در هر لحظه، توانایی به کارگیری دانش فنی مناسب در فعالیتهای اجرایی و همچنین توانایی استفاده از تجارب گذشته را در روند مدیریت جاری داشته باشد. البته هوش سازمانی ممکن است همیشه مطلوب و بهینه نباشد. هوش سازمانی کاذب که از آن به عنوان هوش سازمانی نامطلوب یاد میشود، سبب عدم آگاهی از تغییرات محیطی، عملکرد کند در پاسخگویی به مسائل، اصرار بر سیاستها و تصمیمگیری های ناکارآمد، عدم توجه به تجربه ناکامیهای گذشته و عدم تمرکز کافی بر ارتباطات و عملکرد آن بر سازمان خواهد شد.
هوش سازمانی از آن رو از اهمیت بالایی برخوردار است و در جهان نوین امروز به عنوان مقوله حیاتی در امر مدیریت به آن نگریسته می شود یعنی هوش فردی به خودی خود و به تنهایی توانایی ارائه راه حل مناسب و دقیقی در مورد مسائل مختلف پیش رو ندارد. ارتقا و باروری هوش سازمانی یکی از ضرورتهایی است که حتما باید به آن توجه نمود. با این کار، سازمان ها قادر خواهند بود تا با کسب اطلاعات و تجزیه و تحلیل آن، قابلیت های خود را با افزایش دانش و آگاهی مجموعه به صورت مداوم بالا ببرند. هوش سازمانی سبب خواهد شد تا اجزای مختلف یک سازمان اطلاعات محیط اطراف خود را خیلی سریع تر و با دقت بیشتری تجزیه و تحلیل نموده و نتایج حاصل از این تجزیه و تحلیل را ذخیره و در مواقع مورد نیاز در دسترس تصمیم گیرندگان قرار دهند. این کار جریان تبادل اطلاعات و دانش را در بستر سازمان تسریع کرده و باعث بهبود چشمگیر در اثربخشی فرایند تفکر و تصمیم گیری جمعی خواهد شد.
هوش سازمانی دارای ابعاد گوناگونی است که از مهمترین آنها می توان به میل به تغییر در همه اجزای مجموعه، اتحاد و همدلی پرسنل و کارمندان آن سازمان، روحیه کاری بالا، کارآمدی، کارآفرینی، تمایل به کارگیری دانش مورد نیاز و نوآوری در امور مختلف اشاره نمود. در این میان نوآوری را می توان یکی از ابعاد مهم هوش سازمانی تلقی کرد. سازمان ها برای پیشرفت و ماندن در مسیر رقابت، بیش از گذشته محتاج نوآوری هستند. به معنی دیگر نوآوری موتور محرک سازمان در مسیر توسعه قلمداد می شود.
با توجه به تلاطمات عرصه های تولیدی و اقتصادی، هوش سازمانی با امکان بینش استراتژیک، ایجاد تغییر و ارتقاء روحیه جمعی، زمینه ایجاد نوآوری میان افراد یک سازمان را فراهم نموده و سبب خواهد شد مجموعه مسیر پیشرفت را با سرعت بیشتری بپیماید.
چندی است که توجه به هوش سازمانی و تلاش در جهت ارتقاء و نهادینه نمودن آن در مجموعه معظم صنایع بهشهر، یکی از موضوعات مهمی است که در دستور کار مجموعه مدیریت قرار گرفته است. توجه به این موضوع و ایجاد ساز و کارهای لازم برای ارتقای این مقوله و جدیت در به ثمر رسیدن آن، سبب خواهد شد تا در آیندهای نه چندان دور شاهد تبدیل مجموعه صنایع بهشهر به سازمان هوشمندی باشیم که در تولید، کسب و تفسیر دانش مورد نیاز مهارت ویژهای یافته و با اصلاح رفتارها و اقدامات گذشته قادر خواهد بود با نوآوری های پیوسته در حوزه های مختلف تحقیق و تولید، همچنان جایگاه خود را در سطح داخلی و همچنین بین المللی ارتقا بخشیده و در عرصۀ رقابت با سازمان ها و شرکت های دیگر، هم چنان مسیر پیشرفت و توسعه را با قوت ادامه دهد.